لغت نامه دهخدا
طرق. [ طَ رَ ] ( ع مص ) نوشیدن آب مکدر را. یقال : طرق طرقاً. || توبرتو شدن پر مرغ. ( منتهی الارب ). بر هم نشستن پر مرغ. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِمص ) سستی زانوی شتر. ( منتهی الارب ). ضعف الرکبتین. ( مهذب الاسماء ). || کجی در ساق شتر. ( منتهی الارب ). || از عیوب بدنی اسب است چنانکه دو زانوی آن باز وگشاده مانند دو کمانه باشد و آن عیب فاحشی است. ( ازصبح الاعشی ج 2 ص 26 ). || ( اِ ) نورد مشک. || نورد شکم. ج ، اطراق. || جای گرد آمدن آب. || دام صیاد. ( منتهی الارب ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(طُ رُ ) [ ع . ] (اِ. )جِ طریق ، راه ها، روش ها.
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱۱(بار)
کوبیدن. مثل کوبیدن آهن و در زدن. در اقرب آمده: «طَرَقَهُ طَرْقاً: ضَرَبَهُ بَالْمِطْرَقَةِ - طَرَقَ الْبابَ: قَرَعَهُ». راه را از آن طریق گویند که رهگذران آن را با پا میکوبند. . یعنی بندگان مرا شبانه راه ببر و برای آنها راه خشکی در دریا بجوی. طریق به معنی راه حق و دین نیز به کار میرود نحو و آن مذکر و مؤنّث هر دو به کار میرود. طریقه: به معنی و حالت و غیره است . و اگر جنّ و انس در طریقه حق پایدار میبودند با آب فراوان آبشان میدادیم ظاهراً مراد آن است که آنها را در دنیا وسعت و راحتی میدادیم مثل . * . امثل به معنی افضل است گوئی مراد از طریقه رأی از دیگران برتر است میگوید درنگ نکردید مگر یک روز. ایضاً آیه . یعنی موسی و هارون میخواهند طریقه و راه و روش بهتر شما را از بین ببرند. مثل مؤنّث امثل به معنی افضل است.
کوبیدن. مثل کوبیدن آهن و در زدن. در اقرب آمده: «طَرَقَهُ طَرْقاً: ضَرَبَهُ بَالْمِطْرَقَةِ - طَرَقَ الْبابَ: قَرَعَهُ». راه را از آن طریق گویند که رهگذران آن را با پا میکوبند. . یعنی بندگان مرا شبانه راه ببر و برای آنها راه خشکی در دریا بجوی. طریق به معنی راه حق و دین نیز به کار میرود نحو و آن مذکر و مؤنّث هر دو به کار میرود. طریقه: به معنی و حالت و غیره است . و اگر جنّ و انس در طریقه حق پایدار میبودند با آب فراوان آبشان میدادیم ظاهراً مراد آن است که آنها را در دنیا وسعت و راحتی میدادیم مثل . * . امثل به معنی افضل است گوئی مراد از طریقه رأی از دیگران برتر است میگوید درنگ نکردید مگر یک روز. ایضاً آیه . یعنی موسی و هارون میخواهند طریقه و راه و روش بهتر شما را از بین ببرند. مثل مؤنّث امثل به معنی افضل است.
wikialkb: ریشه_طرق
دانشنامه عمومی
طرق (کوهسرخ). طَرق ( تلفظ راهنما·اطلاعات ) مرکز بخش بررود و روستایی تاریخی از توابع شهرستان کوهسرخ در استان خراسان رضوی است. این روستا در دهستان بررود قرار دارد و بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ جمعیت آن ۱۵۰۷ نفر ( ۵۷۲ خانوار ) بوده است. [ ۱] این روستا برروی رشته کوه کوهسرخ قرار دارد. [ ۲]
این روستای تاریخی و پلکانی در کنار رودخانه ای دائمی که به نابای مشهور است و در روستای طرق به گویش محلی تهروی نامیده می شود قرار گرفته است. روستای طرق دارای طبیعتی بکر و باغ های آلو، زردآلو، بادام، چشمه سارانی و در جنوب روستا که درخت های چندصدساله گردو دارد؛ قرار گرفته است. [ نیازمند منبع] حلوا مغزی این روستا نیز دارای شهرت است. [ ۳]
این روستا زادگاه مولانا شمس الدین کاتبی طرقی مشهور به کاتبی ترشیزی است؛ وی از شعرا، عرفا و هنرمندان بزرگ عصر تیموری بود که در استرآباد مدفون شد. [ ۴]
مردم طرق به زبان فارسی و به گویش کوهسرخی سخن می گویند. [ ۵] [ ۶]
• بافت پلکانی روستا
• آرامگاه شاهزاده ابراهیم یا مزار پیر مربوط به اواخر دورهٔ قاجار
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین روستای تاریخی و پلکانی در کنار رودخانه ای دائمی که به نابای مشهور است و در روستای طرق به گویش محلی تهروی نامیده می شود قرار گرفته است. روستای طرق دارای طبیعتی بکر و باغ های آلو، زردآلو، بادام، چشمه سارانی و در جنوب روستا که درخت های چندصدساله گردو دارد؛ قرار گرفته است. [ نیازمند منبع] حلوا مغزی این روستا نیز دارای شهرت است. [ ۳]
این روستا زادگاه مولانا شمس الدین کاتبی طرقی مشهور به کاتبی ترشیزی است؛ وی از شعرا، عرفا و هنرمندان بزرگ عصر تیموری بود که در استرآباد مدفون شد. [ ۴]
مردم طرق به زبان فارسی و به گویش کوهسرخی سخن می گویند. [ ۵] [ ۶]
• بافت پلکانی روستا
• آرامگاه شاهزاده ابراهیم یا مزار پیر مربوط به اواخر دورهٔ قاجار
wiki: طرق (کوهسرخ)
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
طرق به معنی کوبیدن و یا در زدن است ، از دعاهای صحیفه
و بابک علی الدّوام یطرقون ،
و در تورا مدام و پیوسته میکوبند
و بابک علی الدّوام یطرقون ،
و در تورا مدام و پیوسته میکوبند
جمع طریق، راه ها. . .
تلفظ: طُرُق
تلفظ: طُرُق
طَرَقَ یه فعل هست در زبان عربی به معنای کوبید
و ضمیرش هم هو هست
و ضمیرش هم هو هست
علاوه بر معانی که ذکر شده و دوستان بیان کردند، طَرَقَ به معنی کوفتن و زدن پنبه برای جدا کردن دانه های آن و نیز کوفتن و کوبیدن با چوب و . . . پشم گوسفند برای صاف کردن آن و در واقع همان حلاجی پنبه یا پشم را نیز گویند و در لهجه عرب خمسه استان فارس این لفظ به کار برده می شود و طَرَگَ گویند.
... [مشاهده متن کامل]
به عنوان مثال به یک خانم می گویند؛ اُطُرگّی الصوف یعنی پشم را با چوب بزن.
... [مشاهده متن کامل]
به عنوان مثال به یک خانم می گویند؛ اُطُرگّی الصوف یعنی پشم را با چوب بزن.
تک، یک لا قبا، تأکید به تک بودن چیزی
مثال: خرج فلان ( بِطَرقِ ) الدشداشة فی البرد القارص: فلانی فقط با یک دشداشهٔ تنها در سرمای گزنده خارج شد. ( دشداشة: لباس بلند و یکسرهٔ مردانهٔ عربی )
مثال: خرج فلان ( بِطَرقِ ) الدشداشة فی البرد القارص: فلانی فقط با یک دشداشهٔ تنها در سرمای گزنده خارج شد. ( دشداشة: لباس بلند و یکسرهٔ مردانهٔ عربی )