طرفگیر
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. گوشه گیر: در طرَف شام یکی پیر بود / چون پری از خلق طرفگیر بود (نظامی۱: ۵۱ ).
پیشنهاد کاربران
طرف گیر:کناره گیر
( ( در طرف شام یکی پیر بود
چون پری از خلق طرف گیر بود ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 325 . )
معانی دیگر:
1 - ( مصدر ) حمایت کردن . 2 - ( مصدر ) گوشه گرفتن . 3 - سر حد داری کردن . 4 - طرف بستن از چیزی .
( ( در طرف شام یکی پیر بود
چون پری از خلق طرف گیر بود ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 325 . )
معانی دیگر:
1 - ( مصدر ) حمایت کردن . 2 - ( مصدر ) گوشه گرفتن . 3 - سر حد داری کردن . 4 - طرف بستن از چیزی .