بغیر آنکه بشد دین و دانش از دستم
دگر بگو که ز مِهرت چه طرف بربستم.
حافظ.
پیداست ازآن میان چه بربست کمرتا من ز کمر چه طرف خواهم بربست.
حافظ.
چو شاخ بارور از باغ دهر اهل تمیزبجز شکستگی خود چه طرف بربستند.
طاهر وحید.
عمر ار کنی همه صرف زو برنبندی طرف کاری است سخت شگرف باری است سخت گران.
رعدی آذرخشی.
|| مقابل طرف شدن : که پیش راه تو گیرد که طرف بربندد
چو بر سپاه مخالف روان کنی یکران.
سنجر کاشی.