طرز کار


معنی انگلیسی:
action, working

مترادف ها

workmanship (اسم)
کار، مهارت، استادی، ساخت، طرز کار

working (اسم)
کارگر، طرز کار

mechanism (اسم)
ساختمان، دستگاه، ماشین، مکانیزم، طرز کار، اجزاء متشکله چیزی، اجزاء و عوامل مکانیکی

فارسی به عربی

آلیة , عمل

پیشنهاد کاربران

بپرس