طرح ریختن
مترادف طرح ریختن: نقشه کشیدن، برنامه ریزی کردن، برنامه نوشتن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
طرح کردن، نقشه کشیدن، ترتیب کارها را معین کردن، طراحی کردن، طرح دادن، طرح ریزی کردن، طرح ریختن
نقشه کشیدن، پرتاب کردن، طرح ریزی کردن، طرح ریختن، برجسته بودن، پیش افکندن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
طرح درانداختن