[ویکی فقه] مدعی علیه غایب پس از حضور چنانچه به حکم صادره معترض است، می تواند اعتراض خود را نزد قاضی صادرکننده حکم و یا قاضی دیگر طرح نماید.
مدعی علیه غایب پس از حضور چنانچه به حکم صادره معترض است، می تواند اعتراض خود را نزد قاضی صادرکننده حکم و یا قاضی دیگر طرح نماید. این طرح مرافعه، نقض حکم قاضی محسوب نمی گردد تا مشمول دلایل منع قرار گیرد؛ محقق یزدی می گوید: «لعدم تمامیته بعد کون الحجة باقیه». یعنی، در مرحله نخستین قضاوت نهایی انجام نشده و قضیه فیصله نیافته است تا اعاده مرافعه احیانا نقض حکم سابق محسوب شود. از نظر فقه اسلامی اعتراض شخص غایب می تواند وجوه مختلف داشته باشد، از جمله: جرح شهود ، عدم صلاحیت قاضی ، وجود بینه معارض و غیره.
مساله
هرگاه صاحب حق غایب بوده باشد و وکیل وی دعوی حق مالی مطرح سازد، و بدهکار ادعا کند که مال را به موکل، یعنی صاحب حق، تسلیم کرده ولی بینه ندارد، قاضی چه تصمیمی باید اتخاذ کند؟ در مساله فوق محقق حلی تردید کرده و می گوید برای این صورت، دو وجه متخالف می توان استدلال کرد. از یک سو می توان گفت قاضی نمی تواند به رسیدگی غیابی اقدام و حکم به لزوم پرداخت صادر نماید، به این دلیل که ممکن است بدهکار ادعا کرده باشد و از طرفی نتیجه عدم صدور حکم آن است که هیچ گاه صاحب حق نتواند طلب خویش را از طریق وکیل مطالبه نماید. ایشان در نهایت، استدلال اول را با اصول و قواعد حقوق اسلامی منطبق تر می دانند.
مدعی علیه غایب پس از حضور چنانچه به حکم صادره معترض است، می تواند اعتراض خود را نزد قاضی صادرکننده حکم و یا قاضی دیگر طرح نماید. این طرح مرافعه، نقض حکم قاضی محسوب نمی گردد تا مشمول دلایل منع قرار گیرد؛ محقق یزدی می گوید: «لعدم تمامیته بعد کون الحجة باقیه». یعنی، در مرحله نخستین قضاوت نهایی انجام نشده و قضیه فیصله نیافته است تا اعاده مرافعه احیانا نقض حکم سابق محسوب شود. از نظر فقه اسلامی اعتراض شخص غایب می تواند وجوه مختلف داشته باشد، از جمله: جرح شهود ، عدم صلاحیت قاضی ، وجود بینه معارض و غیره.
مساله
هرگاه صاحب حق غایب بوده باشد و وکیل وی دعوی حق مالی مطرح سازد، و بدهکار ادعا کند که مال را به موکل، یعنی صاحب حق، تسلیم کرده ولی بینه ندارد، قاضی چه تصمیمی باید اتخاذ کند؟ در مساله فوق محقق حلی تردید کرده و می گوید برای این صورت، دو وجه متخالف می توان استدلال کرد. از یک سو می توان گفت قاضی نمی تواند به رسیدگی غیابی اقدام و حکم به لزوم پرداخت صادر نماید، به این دلیل که ممکن است بدهکار ادعا کرده باشد و از طرفی نتیجه عدم صدور حکم آن است که هیچ گاه صاحب حق نتواند طلب خویش را از طریق وکیل مطالبه نماید. ایشان در نهایت، استدلال اول را با اصول و قواعد حقوق اسلامی منطبق تر می دانند.
wikifeqh: طرح_اعتراض_شخص_غایب