طرثوث

لغت نامه دهخدا

طرثوث. [ طُ ] ( ع اِ ) گیاهی است باریک شاخ مایل به سرخی شیرین بار، خورده میشود. ج ، طراثیث. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بلغت یونانی میوه ای است که آن را به فارسی بل گویند و آن را طَراثیث نیز خوانند. ( برهان ). شترغاز. ( تفلیسی ). اشترغاز. ( مهذب الاسماء ). رافه.( دهار ) ( صراح در لفظ نقع ). و شکوفه آن را نکعةالطرثوث نامند، و بر آن را ثعرور نامند. طراثیث است. ( تحفه حکیم مؤمن ). صمغ آن را وشق و فارسیان وشک و قزاونه وشه خوانند و بعضی عجم کرم گویند. ( نزهةالقلوب ).صمغ آن اشق یعنی لزاق الذهب است. رجوع به اشق شود. ترش. صمغ آن اشق است ، و این صمغ را لزاق الذهب نیز نامند: هالوک ؛ نوعی از گیاه طرثوث است. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

۱ - گل جالیز . ۲ - گونه ای قارچ که آن را به عربی مصرور نیز گویند .
گیاهیست باریک شاخ مایل بسرخی شیرین بار .

پیشنهاد کاربران

بپرس