طربناک

/tarabnAk/

مترادف طربناک: پرنشاط، سرورانگیز، شادمان، سروربخش، طرب انگیز، مسرت بار، مسرت بخش، بانشاط، نشاط آور، نشاط انگیز

متضاد طربناک: غمناک

معنی انگلیسی:
cheery, jolly, merry, mirthful, joyful

لغت نامه دهخدا

طربناک. [ طَ رَ ] ( ص مرکب ) شادمان. خوشحال. بانشاط: رجل ٌ مطراب ٌ؛ مرد طربناک. ( منتهی الارب ).
این طربناکی و چالاکی او هست کنون
از موافق شدن دولت با بوالحسنا.
منوچهری.
سال امسالین نوروز طربناکتر است
پار و پیرار همی دیدم اندوهگنا.
منوچهری.
در طربناک میزبانی بخت
نهمت او عزیز مهمان باد.
گرچه این قصرها طربناک است
چون بگردون نمی رسد خاک است.
اوحدی.
خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز
پیشتر ز آنکه شود کاسه سر خاک انداز.
حافظ.

فرهنگ فارسی

( صفت ) شادمان خوشحال با نشاط .

فرهنگ عمید

١. نشاط آور: خیز و در کاسهٴ زر آب طربناک انداز / پیشتر زآنکه شود کاسهٴ سر خاک انداز (حافظ: ۵۳۳ ).
٢. [قدیمی] شادمان، خوشحال، بانشاط: بنگر ز صبا دامن گل چاک شده / بلبل ز جمال گل طربناک شده (خیام: ۱۰۳ ).

جدول کلمات

خوشحال

پیشنهاد کاربران

بپرس