فرازش درفشی درفشان چو شید
به پیکر طرازیده پیل سپید.
اسدی.
طرازش یکی نغز طاووس نرطرازیده از گونه گونه گهر.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
طرازیده برپیل اورنگ اوی ز گوهر گرفته جهان رنگ اوی.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
بدادش ز بیجاده تختی دگرطرازیده بر پشت شیری ز زر.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
فراوان در او مرغ و نخجیر گورطرازیده از سیم و زر و بلور.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
- طرازیده موی ؛ گیسوآراسته : پرستار صف زد دوصد ماهروی
طرازی بتان طرازیده موی.
اسدی ( گرشاسب نامه ).