طخاری

لغت نامه دهخدا

طخاری. [ طُ ] ( اِخ ) قومی از ایرانیان باستان که در حدود طخارستان میزیسته اند. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2263، 2265، 2264، 2277، 2256، 2258، 2259 شود. || لهجه ای که مردم طخارستان بدان تکلم میکردند. زبان تخاری در تداول غالب زبان شناسان امروز، زبانی است هند و اروپائی و شامل دو لهجه که عادتاً آنها را لهجه A و لهجه B مینامند . این زبان از حیطه زبانهای ایرانی خارج است ، ولی گاه در کتب اسلامی نام زبان تخاری ( طخاریه ) به زبانی ایرانی اطلاق شده است ، از آنجمله ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه «آذرخش » را از «ایام الطخاریة» نام میبرد و مقدسی گوید: زبان طخارستان بزبان بلخی نزدیک است. بنونیست نیز بر این عقیده است که زبان ایران به نام تخاری در تخارستان متداول بوده است . ( مقدمه برهان قاطع چ معین ص 25 ).

فرهنگ عمید

= تخاری

دانشنامه آزاد فارسی

طُخاری
(یا: تُخاری) از زبان های خاموش هندو اروپایی، رایج در شمال ترکستان چین، حوضۀ رود تاریم، در هزارۀ اول میلادی. بر پایۀ چند دست نوشتۀ متعلق به قرون ۶ـ ۸م، طخاری زبان مردم ساکن میان سغُد و بامیان یعنی باکتریای قدیم بود که طُخارستان نامیده می شد. طخاری به ختنی بسیار نزدیک است. در دست نوشته های اویغوری آن را توغْری یا توخْری خوانده اند. آثاری که در تورفان به دست آمده است متون بودایی اند، اما طخاری غربی علاوه بر متون بودایی شامل متون غیردینی هم می شود و به احتمال زیاد زبان محاورۀ مردم نیز بوده است. در طخاری نوعی خط یونانی استفاده می شد. در طخاری غربی چند متن مانوی به خط مانوی دیده می شود که یکی از آن ها به اویغوری ترجمه شده است. الفبای طخاری دارای ۲۵ حرف است که یک حرف بیشتر از یونانی است.

پیشنهاد کاربران

بپرس