طجرشت

لغت نامه دهخدا

طجرشت. [ طَ رِ ] ( اِخ ) تجریش. قصبه بلوک شمیران به قصران بیرونی به در ری : به دیه طجرشت از جهت خستگی هوا نزول فرمود چه حرارت هوابغایت بود. ( راحةالصدور ص 113 ). و متوجه دارالملک ری شد، تا آنجا زفاف سازد، و عروس مراد را در کنار آرد. چون بنزدیک مقصود رسید، در دیه طجرشت جهت دفع اذاء حرارت هوا بفضاء آن صحرا فرودآمد. ( از العراضه ).

پیشنهاد کاربران

بپرس