طجرشت

لغت نامه دهخدا

طجرشت. [ طَ رِ ] ( اِخ ) تجریش. قصبه بلوک شمیران به قصران بیرونی به در ری : به دیه طجرشت از جهت خستگی هوا نزول فرمود چه حرارت هوابغایت بود. ( راحةالصدور ص 113 ). و متوجه دارالملک ری شد، تا آنجا زفاف سازد، و عروس مراد را در کنار آرد. چون بنزدیک مقصود رسید، در دیه طجرشت جهت دفع اذاء حرارت هوا بفضاء آن صحرا فرودآمد. ( از العراضه ).

پیشنهاد کاربران

طَجرِشت - واژه عربی در زمان قاجاریان ساخته شده است!
تَجریش - واژه فارسی باستان و پهلوی
فَرگَشت واژه:
فارسی باستان: تَچَریش >>> پهلوی: تَگریش >>> عربی: طَجرِشت ( مکان سرد ) >>> امروزه: تَجریش
.
...
[مشاهده متن کامل]

با این واژه ها هَمگَرزه ( در تماس ) است:
1. کاخ تَچَر ( تَجَر، تَچرا، tachar ) یا کاخ زمستانی داریوش بزرگ
2. تیشتر: نگهبان تشنگان و آب رسان، ایزد باران سرد و آرزو خواستن
3. واژه پارسی باستان تیگرا و واژه سانسکریت ( هندو آریانی ) tigris که به معنی: رود خروشان دِجله یا اَروَند رود
.
تَگر ( تَچَر، تَجر ) : سرد، سرما، یخ - تازش ( ستاک تاختن ) ، هجوم
مانند: تَگَرگ!
.
یش: پسوند نسبت و دارندگی - مانند:سِریش ( سیریش! )
( ( سیر: واژه اوستایی ( sīr ) - چسبیدن، به هم فشردن ) )
.
معنی: جای یخ و زمستانی وَرجاوَند ( مقدس ) ، زیستگاه سرد سِپَنتایی و اهورایی، کوی و بَرزَن خوش آب و هوا -
جای پر فراز و نشیب، جایگاه شیب دار، سرازیر شدن آبِ باران از دلِ کوه
.
نمونه: سنگ نوشته داریوش بزرگ در تخت جمشید ( پرسپولیس، dpa ) :
1. Dārayavaush: xshayathiya:
2. vazraka: xshayathiya:
3. xshayathiyanām: xshayathiya:
4. dahyūnām: Vīshtaspahy:
5. ā : pucha: Haxāmanishiya:
6. hya: imam: tacharam: akunaush:
معنی: داریوش شاه بزرگ، شاهِ شاهان، شاه کشورها،
پسر ویشتاسپ هخامنشی؛ که این کاخ زمستانی ( تَچَر ) را ساخت!

طجرشتطجرشتطجرشت
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/کاخ_تچر• https://avesta.org/op/op.htm#dpb

بپرس