طبیعی

/tabi~i/

مترادف طبیعی: اصلی، جبلی، ذاتی، فطری، نهادین، اصیل، بکر، دست نخورده، آفریده، مخلوق ، مربوط به طبیعت، معمولی، عادی، طبیعی دان

متضاد طبیعی: مصنوعی، ساختگی

برابر پارسی: بهنجار، سرشتین، سِرشتین، نیادی

معنی انگلیسی:
candid, natural, matter-of-course, native, naturally, normal, physio-, proper, rustic, unstudied, untaught, physical

لغت نامه دهخدا

طبیعی. [ طَ عی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به طبیعت . غریزی. جبلی. ذاتی. فطری. نهادی. سرشتی. گوهری. گُهری. خِلقی. مقابل ِ صناعی و عملی و مصنوعی و ساختگی و معمولی :
بخشش او طبیعی و گهریست
بخشش دیگران به روی و ریاست.
فرخی.
چه بود عارض تو لاله طبیعی رنگ
نگه نمود مرا عنبر طبیعی خم.
مسعودسعد.
|| مخلوق مقابل مصنوع : رود بر دو ضرب است : یکی طبیعی و دیگری صناعی.. رود طبیعی آن است که آبهائی بود بزرگ که از گداز برف و چشمه هائی که از کوه و روی زمین بگشاید و برود، و خویشتن را راه کند، و رودکده وی جائی فراخ شود و جائی تنگ همی رود تا به دریائی رسد یا به به طیحه ای.( حدود العالم ). || صاحب کشاف آرد: چیزیست که به ذات مستند باشد خواه استناد آن به نفس ذات یا جزء یا لازم آن باشد و خواه مساوی یا اعم باشد، پس طبیعت منسوب بدان در این هنگام بمعنی حقیقت است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || و نیز مراد از طبیعی چیزیست که به صورت نوعی مستند باشد و ما در لفظ خبردر این باره بحث کردیم وامور طبیعی چیزهایی است که وجود انسان بر آنها مبتنی است. رجوع به طبیعت شود.

طبیعی. [ طَ ] ( ص نسبی ) ( علم... ) دانشی است که از احوال اجسام طبیعی بحث میکند و موضوع آن جسم است. ( از کشف الظنون ). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: طبیعی بر یکی از علوم مدون حکمت نیز اطلاق شود چه علم حکمت به دو گونه عملی و نظری تقسیم گردد و حکمت نظری به دانش طبیعی ریاضی و الهی منقسم می شود که آنها را به نامهای مابعدالطبیعة و ماقبل الطبیعه نیز نامند و طبیعیون کسانی هستند که در دانش طبیعی ممارست میکنند و نیز طبیعیون بر فرقه ای اطلاق شود که طبایع چهارگانه ، یعنی حرارت و برودت و رطوبت و یبوست را می پرستند چه آنها را اصل وجود دانند و بعقیده آنان جهان از آنها مرکب است و این فرقه را طبایعیه نیز خوانند. ( انسان کامل از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- نفس طبیعی ؛ قوتی است که اجزاء جسم را نگاه دارد تا از یکدیگر متلاشی نشود، و آن را دو خادم است که یکی را خفت و دیگری را ثقل گویند. خفت قوتی است مائل بمحیط و ثقل بر عکس او. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ فارسی

منسوب به بیعت، آنچه که اختصاص به طبیعت دارد، ذاتی، فطری، مقابل مصنوعی، کسی که هرچیزرابه طبیعت نسبت دهد
( صفت ) ۱ - منسوب به طبیعت مربوط به طبیعت آن چه به طبیعت اختصاص دارد . ۲ - جبلی ذاتی فطری مقابل صناعی مصنوعی عملی ساختگی . ۳ - مخلوق مقابل مصنوع . ۴ - امری که مقتضای طبع باشد چیزی که مسند با ذات شئ باشد . یا امور طبیعی . آثار و حرکات و زمانیات و مکان و کلیه اموری که مربوط به ماده و مادیات است . یا تاریخ طبیعی . علوم طبیعی طبیعیات . یا حرارت طبیعی . حرارت غریزی . یا حکمت ( علم فن ) طبیعی . یکی از شعب حکمت نظری . و آن علم به احوال اجسام طبیعی بحث می کند و موضوع آن جسم است و اصول آن هشت است : ۱ - سماع طبیعی یا سمع الکیان . ۲ - سمائ و عالم - کون و فساد . ۴ - آثار علویه . ۵ - معادن . ۶ - نبات . ۷ - حیوان . ۸ - علم نفس . یا عالم طبیعی . طبیعی دان . یاعلوم طبیعی . دانشهایی که از پیدایش و زندگی جمادات نباتات و حیوانات بحث می کنند . ۵ - کسی که حوادث جهان را منسوب به طبیعت می داند و قایل به نیرویی ما فوق طبیعت نباشد . ۶ - عالم علم طبیعی طبیعی دان .
دانشی است که از احوال اجسام طبیعی بحث میکند و موضوع آن جسم است .

فرهنگ معین

(طَ ) [ ع . ] (ص نسب . ) ۱ - منسوب به طبیعت . ۲ - فطری ، ذاتی . ۳ - عالم علم طبیعی . ۴ - کسی که امور جهان را به طبیعت نسبت می دهد و به خدا اعتقادی ندارد.

فرهنگ عمید

۱. مربوط به طبیعت.
۲. ذاتی، فطری.
۳. (صفت نسبی، اسم ) (فلسفه ) کسی که هر چیز را به طبیعت نسبت دهد، هریک از طبیعیون، معتقد به اصالت ماده، طبایعی.
۴. (صفت، قید ) عادی و معمولی: رفتار طبیعی.
۵. (صفت نسبی، اسم ) [منسوخ] از رشته های دورۀ متوسطه در نظام آموزشی قدیم.
۶. [مقابلِ مصنوعی] آنچه ساختۀ دست انسان نیست.

واژه نامه بختیاریکا

به دزِّه؛ به دم ( به دماق ) ؛ به هوش خو

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] طبیعی، آنچه بر حسب آفرینش ، اکثریت بر آن است.
از احکام مرتبط با آن در باب طهارت و تجارت سخن گفته اند.
تعریف طبیعی
طبیعی عبارت است از ویژگی ها و هیئتی که بیشترینِ هر نوع از انواع خلق بدان گونه آفریده شده اند، مانند داشتن دو چشم ، دو گوش ، بینایی و شنوایی در انسان و حیوان .
← اطلاق طبیعی در طهارت
۱. ↑ البیان، ص۳۹.۲. ↑ جامع المقاصد، ج۱، ص۸۱ ۸۲.
...

دانشنامه عمومی

طبیعی (ترانه ایمجین درگنز). «طبیعی» ( به انگلیسی: Natural ) ترانه ای از گروه موسیقی پاپ راک آمریکایی ایمجین درگنز است. این ترانه در ۱۷ ژوئیه ۲۰۱۸ به عنوان تک آهنگ لید چهارمین آلبوم استودیویی گروه سرچشمه ها ( ۲۰۱۸ ) توسط اینترسکوپ رکوردز منتشر شد. این پنجمین ترانه رتبه یک گروه در هات راک سانگ ایالات متحده است.
عکس طبیعی (ترانه ایمجین درگنز)

طبیعی (ترانه سلنا گومز و سین). «طبیعی» ( انگلیسی: Naturally ) ترانه ای است که توسط گروه آمریکایی سلنا گومز و سین ساخته شده و از اولین آلبوم استودیویی گروه ببوس و بگو ( ۲۰۰۹ ) گرفته شده است. این ترانه توسط هالیوود رکوردز به عنوان دومین تک آهنگ آلبوم در ایالات متحده منتشر شد. این ترانه را آنتونیا آرماتو و تیم جیمز تهیه کرده اند. «طبیعی» یک ترانه دنس پاپ است که بر الکتروپاپ تکیه دارد. اشعار ترانه دربارهٔ رابطه ای است که در آن احساسات اجباری نیست و حول موضوع شادی می چرخد. این ترانه همچنین در نسخه استاندار بین المللی آلبوم دوم گروه سالی بدون باران قرار گرفت.
«طبیعی» نقدهای مثبتی دریافت کرد و منتقدان از تولید الکترونیکی و حس باشگاهی آن تمجید کردند. این ترانه در بریتانیا، اسلواکی، مجارستان و ایرلند در جایگاه ده رتبهٔ برتر قرار گرفت و در چندین کشور دیگر در بین بیست ترانه برتر جای گرفت. در ایالات متحده، این ترانه به رتبهٔ بیست ونهم بیلبوردهات ۱۰۰، رتبهٔ دوازدهم جدول ترانه های پاپ و جایگاه نخست جدول هات دنس کلاب رسید. «طبیعی» ۴بار گواهی نامه پلاتین در ایالات متحده توسط انجمن صنعت ضبط موسیقی ایالات متحده آمریکا، گواهی نامه پلاتین در کانادا توسط انجمن صنعت ضبط کانادا و گواهی نامه نقره در بریتانیا توسط صنعت ضبط صدای بریتانیا دریافت کرده است. بیل لمب این ترانه را در جایگاه هشت وچهارم لیست «۱۰۰ آهنگ برتر پاپ ۲۰۱۰» قرار داد.
موزیک ویدئو در ۱۴ نوامبر ۲۰۰۹ توسط کریس دولی کارگردانی شد و در ۱۱ دسامبر ۲۰۰۹ در شبکه دیزنی به نمایش درآمد. دو نسخه ویدئویی جایگزین برای ریمیکس رالفی روزاریو و ریمیکس دیو آئوده منتشر شد. ویدئو گومز را با لباس ها و سبک های مختلف به تصویر می کشید که در پس زمینه های سیاه، قرمز و صورتی ظاهر می شود. کریس رایان از ام تی وی نیوز گومز را «ملکه رقصنده» توصیف کرد و گفت: «او در طول ویدئو باحال و بااعتمادبه نفس به نظر می رسد. »[ ۱]
عکس طبیعی (ترانه سلنا گومز و سین)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

indigenous (صفت)
بومی، ذاتی، طبیعی، فطری

normal (صفت)
معمولی، ساده، متوسط، طبیعی، عادی، معمول، به هنجار

real (صفت)
واقعی، حقیقی، عملی، حسابی، موجود، صمیمی، طبیعی، راستین، غیر مصنوعی، بی خدشه

inherent (صفت)
اصلی، چسبنده، ملازم، ذاتی، طبیعی

intrinsic (صفت)
شایسته، اصلی، حقیقی، ذاتی، باطنی، طبیعی، روحی، ذهنی

innate (صفت)
اصلی، چسبنده، ذاتی، داخلی، طبیعی، درونی، درون زاد، لاینفک، جبلی، فطری، غریزی، مادرزاد

natural (صفت)
ساده، ذاتی، بدیهی، دیوانه، طبیعی، نهادی، عادی، خلقی، جبلی، قهری، فطری، غریزی، سرشتی، استعداد ذاتی

born (صفت)
مولد، مولود، متولد، زاد، زاییده شده، طبیعی

physical (صفت)
بدنی، جسمانی، طبیعی، مادی، فیزیکی

somatic (صفت)
بدنی، طبیعی، جسمی، مادی، تنی

homebred (صفت)
طبیعی، خانگی، دیمی

فارسی به عربی

اصلی , جوهری , حقیقی , طبیعی , فطری , وضع طبیعی

پیشنهاد کاربران

طبیعی: هنجارین
بهترین جایگزین برای واژه �طبیعی�، واژۀ پهلوی �گیتیگ� یا �گیتیک� است که از پیوند �گیتی� �ایک� یا �ایگ� ساخته شده است. و به مینۀ � از برای طبیعت ، هم پیوند با طبیعت� است
لری بختیاری
بِدِزِّ:طبیعی
کالبد: طبیعه. فراکالبد:ماوراء الطبیعه. فیزیک :کالبدومتافیزیک:فراکالبد.
دیدگاه شماره 2:
میتوان واژه "آشکار، هویدا" را در برخی کاربرد های این واژه برابر دانست. برای نمونه:
نادرست:طبیعی است که شب ها خورشید نیاید.
درست تَر:آشکار است که شب ها خورشید بالا نیاید. /هویدا است که شب ها خورشید بالا نیاید.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه "طبیعتا" نیز برابر "طبیعی است" می باشد و برابر "آشکارین، آشکارا، به هر روی" می باشد.
بدرود!

در پارسی پهلوی برابر این واژه چیهریگ نوشته شده است.
چیهریگ=چیهر یگ که یگ در پهلوی همان "ی" است پس چیهریگ می شود چیهری.
پس طبیعی می شود چیهری.
طبیعی
پارسی یا انگلیسی یا عربی:عربی
برابر پارسی:چیهری، چیهریگ
طبیعی: خداآفریده، دست نخورده، سرشتی.
صناعی: دست ساخته، دست ساخت، ساختگی.
پارسی را پاس بداریم.
معنی طبیعی، عادی هم میشود؟
طَبیعی: ١. درونی، نهادی، سرشتی، منشی، ذاتی، زادی ٢. دست - نخورده ٣. باهنجار، بەهنجار، هنجارمند ۴. زیستگاهی، زیست - بومی، کوهی، رُست - شده، خودپرورده، خودرویشی، خودروییده، خودروینده، خودرشدکرده، خودساخته،
...
[مشاهده متن کامل]
خودساز ۵. زیستگاەگرا، زیستگاەخواه ۶. [آموزشی، کهنه] از رشتەهایِ دورەیِ میانه در سامانەیِ آموزشیِ پیشین

سلیم
طبیعی: آفریده شده
غریزی
طبیعت= زاستار
طبیعی=زاستاری
🇮🇷 واژه ی برنهاده: زاستاری 🇮🇷
یا زاستاریک
خودساخته
خودساز
خود آفر
خودآی
خدا ساز
هنجارمند
ارگانیک
به ترکی "دوغال" گویند.
زیست بومی
بنگرید به پیشنهاد اینجانب به جایگزین واژه ی �طبیعت� در همین واژه نامه
خودساخته، خودکار، خودپا
خودرو
خودبخود
ناساخته
Nation یا به پارسی نَهِش Nahesh ( ع: مِلَّت )
هم ریشه با Nature یا به پارسی نَهاد Nahaad ( ع: طَبیعَت )
هر دو از ریشه پروا - هندو - اروپایی *gene - که در پارسی معنی زادَن Zaadan و زیستَن Zistan دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر پسوند صفت ساز انگلیسی و پارسی - ال بگیرند میشوند ( همچون در گُودال، پوشال، گِردال، چَنگال و. . . )
نَشنال یا نَهِشال ( National, Naheshaal ) ( ع: مِلّی )
نَچرال یا نَهادال ( Natural, Nahaadaal ) ( ع: طَبیعی )
و پیشوند اینتِر - یا اَندَر - به معنی ( مینو، meaning ) در میان به نشنال بیفزاییم میشود اینتِرنَشنال، اَندَرنَهِشال ( International, Andarnaheshaal ) ( ع: بِین ُالمِلَّلی )

طبیعی = پرهامی
طبیعت= پرهام
طبیعی=بنیادی
سرشتی
naturally واژه برابر آن در انگلیسی است. اکنون با تیزبینی در چم این واژه چنین بازمی نمائیم:
آریانپور: طبیعی، دست نخورده ( ناساخته ى دست انسان ) ، وحشی، کشت نشده
پس برابر آن را باید در واژگان خودرو، خودخودی:spontaneously=naturally، دست نخورده و. . . جستجو کرد
نرمال
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آنولوم ( سنسکریت: آنولومَ )
آیوت ( سنسکریت: آیوتپَتیکا )
سَهاژ ( سنسکریت: سَهاجَ )
ژانگال ( سنسکریت: جانگَلا )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس