طبل خوردن

لغت نامه دهخدا

طبل خوردن. [ طَ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از رم کردن و رمیدن باشد. ( برهان ) ( غیاث اللغات ). خود را کناره کردن. ( غیاث اللغات ). رشیدی این مصراع را ازمولوی برای معنی رمیدن شاهد آورده است :
عمریست در عطای تو من طبل میخورم.
صاحب آنندراج پس از ذکر معنی گوید: چون صید از آواز طبل رم میخورد و به این علاقه بمعنی مأخوذ استعمال کرده اند :
از بحر یک نظاره او طبل میخورد
طاووس ِ کبک جلوه طوطی خرام ما.
سعید اشرف ( آنندراج ).
طبل از هجوم سنگ ملامت نمیخورم
چون کبک مست خنده به کهسارکرده ایم.
صائب ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - رم کردن رمیدن . ۲ - خود را کنار گرفتن .

فرهنگ معین

( ~ . خُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) کنابه از: ۱ - رمیدن . ۲ - خود را کنار گرفتن .

پیشنهاد کاربران

بپرس