جیفةاللیل است و بطال النهار
هرکه او شد غره این طبلخوار.
مولوی.
لاف کیشی کاسه لیسی طبل خواربانگ طبلش رفته اطراف دیار.
مولوی.
صوفیان طبلخوار لُقمه جوسگدلان همچو گُربه روی شو.
مولوی.
طبل و رایت هست ملک شهریارسگ کسی که خواند او را طبلخوار.
مولوی.
رایتان این بود و فرهنگ و نجوم طبلخوارانید و مکارید و شوم.
مولوی.
در حاشیه مثنوی چ علاءالدوله در شرح بیت ذیل از مثنوی : کاندرین زندان بماند مستمر
یاوه تاز و طبلخوار است و مُضر.
نوشته است :طبل خوار رمیدن بود، میگوید: بیفایده ای بهر سو بتازد، و بی جنبش دست رمیدن گیرد، و زیان رساند - انتهی. مُفتخواری. رجوع به طبل خوردن شود.