طبقا

لغت نامه دهخدا

طبقا. [ طَ] ( معرب ، اِ ) بلغت رومی نوعی از گندم باشد، لکن باریکتر از گندم است و آنرا بفارسی کاکل گویند. خوردن آن اسب را ضرر نرساند، لکن آدمی را ضرر به معده رساند. ( برهان ) ( آنندراج ). نوعی از گندم است ، اما باریکتربود، و حشیش وی یک بالای مرد بود، و در سردسیرها کارند، و آنرا کاکل خوانند و مزاج وی مانند مزاج گندم بود، لکن نفاخ بود و نان وی چون گرم بود نیکو بود، اما چون سرد شود بد بود و دیر از معده بگذرد و اگر از آرد وی حسوئی سازند، سینه را پاک گرداند، و سرفه سخت را نافع بود، و بول براند، گرده و مثانه را پاک کند، و مضر بود بمعده ، و نفخ و قراقر پیدا کند، و اگر اسب بخورد هیچ مضرت به وی نرسد، چنانکه از گندم مضرت میرسد. ( اختیارات بدیعی ). به یونانی نوعی از گندم باریک است. و بقول جالینوس سلت است. و بقول صاحب تحفه شیلم است. توهم کرده کسی که آنرا خندروس دانسته. ( فهرست مخزن الادویه ). شیلم است. ( تحفه حکیم مؤمن ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی طَبَقاً: برابر- مساوی (در عبارت "لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَن طَبَقٍ "منظور این است که شما حالی را پس از حالی که مراحل مختلف زندگی و در سختی و زحمت مطابق یکدیگرند ، طی می کنید )
ریشه کلمه:
طبق (۴ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس