به گوش آواز هر مرغی لطیف و طبعساز آید
بدست می ز شادی هر زمان بانگ جواز آید.
فرخی.
تا طبعسازباشد دینداری شیریست تازه ریخته بر شکر.
ناصرخسرو.
نسازد ترا طبع با گفته اوچو گفتار تونوفتد طبعسازش.
ناصرخسرو.
آمدم تا طبع را سازم ز مدح تو غذامدح تو طبع مرا باشد غذای طبعساز.
سوزنی.
|| اهل نشاط و طرب : گرْش ْ پنهانک مهمان کنی از عامه بشب
طبعساز و طربی یابیش و رودنواز.
ناصرخسرو.