طباخه

لغت نامه دهخدا

( طباخة ) طباخة. [ طَب ْ با خ َ ] ( ع ص ) تأنیث طباخ. زنی که آشپزی کند. زنی که حرفت او آشپزی باشد. زن که خوراک پزد :
یک آفت ز طباخه چربدست
که شه را کند چرب و شیرین پرست.
نظامی.

طباخة.[ طِ خ َ ] ( ع اِمص ) باورچیگری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آشپزی. خوالیگری. دیگ پزی. طباخی. حرفت آشپزی.

طباخة. [ طُ خ َ ] ( ع اِ ) سرجوش دیگ. کفک دیگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث طباخ زنی که آشپزی کند .
سرجوش دیک کفک دیک

پیشنهاد کاربران

بپرس