یک آفت ز طباخه چربدست
که شه را کند چرب و شیرین پرست.
نظامی.
طباخة.[ طِ خ َ ] ( ع اِمص ) باورچیگری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آشپزی. خوالیگری. دیگ پزی. طباخی. حرفت آشپزی.
طباخة. [ طُ خ َ ] ( ع اِ ) سرجوش دیگ. کفک دیگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار ).