طایفه ملازهی

میزنه که ذات آدمی در وجودش نیست صد حیف به چنین انسان های
با چنین طرز تفکری

تا عیب خودشو پنهان کنه . ودر کدوم کتاب خداوند نوشته
که این گروه انسان از آن گروه بالاتر یا بهتره؟

می آید وبا اوسانگ می کند که ملا لال محمد از این ازدواج متولد می شود.
ملا لال محمد پدر ملا فقیر محمدوملا محمد عظیم وحاجی ملا سلیمانوحاجی محمد کریم وملافقیر محمد معاصر حاجی محمد شاه ، حاکم پسکوه
که البته مادر سه فرزند ملا لال محمد ( ملا محمد عظیم ملاسلیمانو حاجی محمد کریم ویک خواهر هم داشتند )
مادرشون سبی بوده به اسم ( ماهین ) که سپاهی بوده
( از منطقه سب بوده است ) می باشد.
افراد این خاندان ( طایفه ) از نسل ملا ( آخوند ، روحانی ) که بیشتر در کار دین ودعوت به اسلام بوده اندو به شیخ عبدالقادر در گیلانی و امام حسین ( رضی الله عنه ) میرسند
وچنانچه با سید زاده ها یکی می باشند
که از معروفترین اشخاص سید عبدالواحد سیدزاده ( رحمه الله ) می باشند که درمیان مردم به خاطر احترام به �حضرت صاحب� مشهور است.
که ایشون داماد ( حاجی محمد کریم پسر ملالالمحمد )
می باشند. که نوه حاجی محمد کریم مولانا سید عبدلحکیم سید زاده و
مولوی عبدلحی ( که امارات میباشند ) و…
که از بیشتر ملازهی ها وظایفی چون برگزاری نماز جماعت، فاتحه خوانی و انجام مراسم سوگواری و
اجرای مراسم مذهبی را برعهده داشته اند. ملا ( آخوند ) درمسجد به شاگردان خود روخوانی
قرآن و نماز وسایر وظایف مذهبی را یاد می داده است. تأمین معاش وی از کمکهای مردمی
به مناسبتهای مختلف مذهبی چون خواندن خطبه عقد ازداوج ، خواندن سوره یاسین
هنگام فوت شخصی متوفی ، گذاردن نماز میّت و . . . صورت گرفته است. از خصوصیات
اخلاقی طایفه ملازهی پایبندی شدید به آداب شرعی و دینی بیشتر به دین ودعوت به اسلام پایبند بودند
.

ملا واژه بلوچی نیست بلکه عربی است و به کسی که نسبت به دیگران بیشترمی دونسته بویژه خواندن ونوشتن بهش می گفتن ملا
بعدها این واژه همانند حاجی وووو غیره به اسم اصلی وصل میشده
مثل ملا گل بیک ملا فلانی حاجی فلان و حاجی بهمان
ولی زهی از زاده گرفته شده که به اسم خودشخص باشه مثلا گمشادزهی صلاح زهی که فرزندان و نوادگان گمشاد و صلاح رو می گویند.
ملازهی یعنی کسی که جد وآبایشون ملا بوده اند حالافرقی نداره که این شخص چه رند باشه سادات وووو
مساله ای که میخوام خدمتتون عرض کنم. اینه که
بیماری ایر جَنَگ
یعنی کسی دیگر و طایفه دیگری رو پایین حساب کردن و خود را بالاتر شمردن، در قدیم بین بلوچ بد روچ بوده که الان هم این میراث شوم به نسل فعلی بلوچ رسیده که هر سال تلفات و زیان جبران ناپذیرشو در قرن بیستم شاهدیم و به خدا سوگند اگر این پاندمی درمان نشه نخبه کشی وخود زنی بین بلوچ ادامه خواهد داشت مکا اینکه جنگ سی ساله رند و لاشاری ها حاصل این پدیده شوم بوده.
واما در جواب
مــــــلازهی احمد آبادی و رسول ملازهی بعرض برسانم که
شمس وقمر بلوچستان یعنی جناب مولاناقمر الدین ف مولانا شمس الدین ف ملاحسن ف ملاکریمداد
اینها کارشون ملایی و زعامت دینی مردم بلوچستان بویژه پهره احمد آباد و اپتر بوده
چنانچه اینها غلام و زر خرید می بودند اجازه درس و علم به اونها نمیداندو بقول بلوچی
پدر پیشه بزن تیشه
یا عبارت مشهوری که بچه چوپان باید چوپان، بچه دهقان دهقانی وکچ کشی کند و بچه سردار سرداری.
اما اصل تهمتی که توطئه کنندگان این ماجرا یعنی میران اپتر با همدستی ملازهی های احمدآباد برای بدنام کردن مولانا شمس الدین طراحی کرده انداصل ماجرا را برای کسانی که فقط به دهان مردم وشایعات توجه میکنند خدمتتون عرض میکنم.
همانگونه که میدانید مولانا شمس الدین که پدر مولانا قمرالدین باشه اولین فارغ التحصیلان بزرگترین دانشگاه دینی هند دیوبند هستند که به توحید و مبازره با شرک خیلی توجه داشته اند و روستای اپتر بیشتر مردم همانند سایر مناطق بلوچستان پیرپرست و زیارت پرست بوده اند که البته اپتر و احمد آباد پیر و مرشد بدعتی نداشته ایم ولی یک درخت تنومند کهور بنام زیارت درمحله کیشکوری های فعلی و چند کهور کوچیک تر که یکی از اونها بنام بی بی خوبان بوده این کهور ها مورد توجه و عنایت مردم بوده اند که همیشه نذر و نذوراتی انجام داده اند که ملاهای منطقه از این نادانی مردم بیشترین سود رو می بردند.
مولانا شمس الدین بعد از فراغت و اشاعه دین مبین اسلام ابتدا به روشنگری مردم و نقض زیارت پرستی اقدام می کنند که این کار برای ملاهای پیر پرست قدری گران تمام میشه و مساله اسقاط که ملاهای فرصت طلب از مردم برای نماز میت و دفن مرده می گرفته اند مولانا این مسائل را تفهیم می کند و چون از بطن مردم بوده هم وغمش را برای خدمت به مردم بکار می برد و در عنوان کردن حقایق هیچگونه ترس و واهمه ای به دل راه نمیدهد.
ملاهای منطقه برای اینکه منافعشان در خطر است و کسی از مردم به آنها میل و رغبت ندارند و در واقع مرجعیت پوشالی آنها از دست رفته ورزو به رزو مرذم به مولانا شمس الدین رجوع می کرده اند برای این ملاها شکست و صدمه بزرگی بوده ، پس آنها از این به بعد سعی در تخریب ، توطئه وبقول امروزی ها برای زیر آب زنی مولانا شمس الدین نقشه های شوم خودشون را پیاده می کنند
چون می دونستند با این روند مولانا شمس الدین در اندک زمانی توجه مردم ومنطقه را به خودش جلب می کند و کسی برای آنها تره هم خورد نمی کند
بنابراین توطئه گران بهترین راه را برای این نقشه شوم ذات مولانا را زیر سوال می برند تا اینکه مولانا نتواند در قلعه اپتر بعنوان عالم برجسته و چه بسا قاضی انتخاب بشه.
هرچند که قبلا گروهی را اجیر می کنند که برای ضربه زدن به مولانا وشکست دادن این بزرگ مرد مزارع کشاروزی بویژه ذرت های بثمر رسیده و درختان خرمای مولانا راکه برای برداشت آماده بوده اند با تبر اینها رو قلع و قمع می کنند و روباه صفتانه پشت سر مولانا اقتدا می کنند ناگفته نماند که این توطئه شوم با همکاری یکی از اقوام دور مولانا هم انجام میشود.
بهر حال این کار شیطانی چندین بار تکرار میشود و مولانا خویشتنداری نشان میدهد و صبر پیشه می کند بعد تکرار چندمین بار مولانا درزمان تفسیر قرآن اعلام می کند هر کسی مرتکب این کار شده شخصا به خودم بگه اما کسی قبول نمیکند و نهایتا مولانا باعصبانیت و دلی از اندوه دعا می کند که خدا کسی که این کار را انجام داده رسوایش کن.
عاقبت کسی که مرتکب این کار بوده و چون فوت کرده اسمشو نمیگیرم این فرد که خیلی پولدار بوده و برای کار کردن بصره بغداد و میرفته با دعای مولانا از کارش برکنار می شود و تازنده بود بصورت دیوانگان در کوچه های احمد آباد و پهره قدم میزد و شعار می داد بصره وبغداد بصره وبغداد این شخص از برق و روشنایی بشدت می ترسید.
بعد از این ماجراچون مولانا قاضی مرتضی بی وفایی و ناقدری مردم این سامان رامی بیند و به قول شاعر
قدر زر زرگر بداند قدر گوهر گوهری
از مولانا جهت خدمت به مردم دامن شخصا دعوت می کند
اما بازم برای اینکه مردم اپتر و احمد آباد درمقابل مردم دامن بدنام نشوند و شگانی برایشون پیش نیاد توطئه جدیدی طراحی می کنند تا دیدگاه قاضی صاحب رو نسبت به مولانا شمس الدین بد جلوه دهند این اصل ماجرا بوده که عنوان کردند اما قاضی مرتضی برای اثبات دروغ آنها می گویند اگر در گفتارتون صادق هستید سند بیارید . اما کسی حرف مستندی نداشته و حاکم اپتر عنوان می کند که : مولانا دربند کشی نبوده ونیست معلوم میشود مولانا و خانواده اش در خدمت کسی نبوده اند و به همین علت هم قاضی مرتضی دخترشو به عقد مولانا در میاره در صورتیکه سن دختر قاضی صاحب از مولانا بمراتب پایین بوده مدت ها مولانا شمس الدین در منطقه دامن می ماند و بعدها جهت خدمت بیشتر مولانا شمس الدین با کسب اجازه از قاضی مزتضی صاحب به پهره ( ایرانهشر ) هجرت و مسجد نور و حوزه شمس العلوم را بنا می کند که بازم حسودان و فرصت طلبان اپترو احمد آباد اینجا هم سد راه می شوند تا نیش زهر آگین خودشون رو بزنن ولی به لطف و مدد الهی مولانا شمس الدین کمر به خدمت دین اسلام می بندند
بقول شاعر:عــــــــــــدو شود سبب خیر گر خدا خواهد
واین چنین میشود که بعدا مولانا قمرالدین باشیر مردی امامت این مسجد و زعامت حوزه را بدست می گیرد و برای بیان حق از هیچ احدی ترس و واهمه بدل راه نمی دهد و باتوجه به سنگ اندازی بعضی از همصنفان مولانا به لطف الهی موفق می شود بزرگترین عیدگاه اهلسنت رو در ایرانشهر به مردم این سامان هدیه کند. واین چنین نام نیکی از ملاکریمداد ، ملاحسن مولانا شمس الدین وقمر الدین بجا می ماند. رحمت خداوند به روح ایشان وهمه نیک سیرتانی که برای رضای الهی کار کرده اند.
نکته قابل تــــــــوجه
همانگونه که عرض کردم
اولا:در بلوچستان کسی که غلام چه زر خرید چه بندی حق نداشته ازطبقه اجتماعی که داشته ارتقاء پیدا کنه در صورتیکه پدر مولانا قمرالدین ملاحسن و پدربزرگش ملاکریمدادصاحب علم و دانش بوده اند
ثانیا: ادعای واهی که ملازهی احمد آبادی دارند هیچگونه ثبت و سندی نداره بجز آتش حسادتی که در وجودش شعله می کشه
ثالثا: : کسی کم ذات و بی پشت باشه دل و زهره نداره در جامعه صدایشو بلند کنه
در صورتیکه مولانا شمس الدین و مولانا قمرالدین برای حل و فصل مسائل شرعی و بیان حقایق از هیچکسی ترس و خوف نداشته اند و کسانی که از نزدیک مولانا را دیده اند حرف بنده رو کاملا تائید می کنند
رابعا: اینکه جناب ملازهی احمد آبادی.
بقول عزیزی که می گفت شرط اصیل بودن آپ و ملک در بلوچستان هست شواهد و مدارکی هست وهمه می دانندکه اجداد مولانا در قنات احمد آباد صاحب ملک و آب هستند که تازه بعدها شماها آن هارو خریدین و لی اصالتا متعلق به این خاندانند اگر راست می گویید که شما با میران اپتر یکی هستید چراشبانه آبی در قنات ابتر به اسم شما ها نیست/
واز طرفی طبق قول خودت شما ها که اصالتا مال اپتر و احمد آباد نیستین و از نسکنت به احمد آبادمهاجرت کرده اید. چطور ادعای آن چنانی دارید؟
و نکته پایانی اینکه خدمت همه آنهائیکه ادعای منم منم دارند عرض کنم شماها که خودتون رو اصیل و بقیه رو کم نسب و فرومایه می دانید
چند نفر از جد و آبای من وشما افراد موثر در بلوچستان بوده اند؟
کدام مدرسه کدام مکتب کدام درمانگاه و بیمارستان کدام قنات را جد وپدر جدتان به جامعه بلوچستان هدیه کرده؟
کدام سردار زاده و حاکم زاده بلوچ در حال حاضر موسسه حمایتی و خیریه را در بلوچستان مظلوم سرپرستی می کنه؟
چند طایفه وایل نامداربلوچستان تحصیل کردگانشان بیشترازچاقو کشانون تفنگدارانشون هست؟
قوم پرستی ، سردار پرستی و شخصیت پرستی از بت پرستی بدتره عزیزان من
حمایت بی جا و بدون در نظر گرفت رضایت خداوند باعث جاری شدن خون هزاران بی گناه بلوچ شده
امیدوارم بجای تعصبات پوچ قومی درایت و منطق علمی در ما رشد و شکوفا باشه
انسانم آرزوست
خادم قوم بلوچ 29 9 1400

و نکته دیگر این هست خیلی از شیوخ بزرگ خراسان برای بیعت و یادگیری علم به هیدوچ نزد ایشان آمدند و قبرستان دراویش در هیدوچ هم سندی هست بر این ادعا که خیلی عالم و فاضل و درویش در خود جای داده است
و برای همین میرین نظر محمدخان یکی از سرداران هیدوچ و قوم رند فامیل ملازهی رو برای قومشان برگزیدند تا یاد اور وجهه علمی و دینی این قوم باشد

و دوما ملازهی های تربت نوادگان میر ادم دگارانی هستند و بعضی از نوادگان ملا فاضل دگارانی الان فامیلشان ملازهی است
کلا ملازهی فامیل سجلی است نه قبیله

شستون سرجو دزک و سب وسوران یکی هستنذجز قبایل خان کلات هستن که برای گرفتن خاک از دست رفته وتبلیغ دین اهل سنت به سراوان مهاجرت میکنند

و خود میر ادینگ به میر سمه میرسد
سردار ملکشاه بلیدی که الان نسلش به بلوچزهی مشهورند هم پسر خاله سردار ادینگ و میر پردل خان و میر گنگزار خان بوده
الان نسل میر گنگزار در سب هستند ولی چون به تاریخ چنان اهمیت ندادند به سپاهی و دهانی تبدیل شدند
با تشکر

و برادر ملک محمد بلوچزهی ممنون میشوم اگر با این پیج در اینستگرام مکاتبه کنید

علمای عزیز ایرانشهر، که شما و پدرانتان سالها پشت سرش نماز اقامه کردید هرانچه بگویید لایق خودشما وهفت نسل گذشته شماست. . .
درضمن همیشه پشت سر بزرگان همیشه چرت وپرت زیاد میگن. . . !! . بگید بازم!!!

و در ضمن درازهی هیدوچ به حقیقت درازهی اصلی نیستند فقط سجلی درازهیند چون درازهی بم پشت از نسل میر رگام هستند و درازهی هیدوچ از نسل شیرو شاهی دگارانی می باشند
با تشکر

۳. توهم اگه ادعای اصالت میکنی افتخاری نییت طایفه ملازهی. . . مهم الان پوله. . . حاکم زاده داریم الان بخاطر پول دخترشون دادن به یک غلام به اصطلاح شما. . . .

که امروزه نوادگان میر پردل خان به ملازهی
و نوادگان میر گنگزارفرزند میرک کبیر به گنگزار زهی مشهورند
و نوادگان میر شیر اکنون در مند و بلو زندگی می کنند
هر سه ایشان از عالمان دین و بزرگان طریقت و هم سردار و حکومت داشته اند
از فرزندان میر پردل خان می شود به ملا رحمت و شیخ گنگزار ( که اسمشان برگرفته از میر گنگزار فرزند میرک کبیر می باشد ) که از همه مشهور تر و هر دو عالم و عارف بودند نام برد

این فرزندان این مولوی انقدر غرور دارند که گویا ملازهی اصل هستند خخخ
ملازهی اصیل فقط در سراوان است

ودیگر کافیه منم منم نکنید همه ملازهی ها خوب هستن
عرض احترام به همگیتان

هستند خود طاهری و یوسفی و بعضی از ملازهی های سرباز و ملازهی اسفندک و ۵۰ درصد طایفه ملک زاده به ملازهی هیدوچ میرسند اما ملازهی پسکوه وسرسورگ افغان مهاجر هستند حالا خدا کنه تغییر طایفه بدهند

تیره هستن که بیشترشون به رخشانی ها ماندایی میباشند که رخشانی هاهم رند وازنوادگان میرچاکر هستن که ده پشت حکومت پادشاهی داشتن وقلعه شون درشهر کلات سند درپاکستان بوده که هنوز پابرجاست ترشابی هادرزمان میرالهیار ومیرعالی ازپاکستان به ایران کوچ میکنن و به هیچ حکومتی باج ندادن . . فقط یک تیره ازترشابی ها که اصالتشون به میربلوچ هامیرسد نوکر وغلام بوده اند که بهشون عباس زهی میگن. . من خودم ازطرف پرترشابی رخشانی هستم وازطرف مادر ملازهی رخشانی . . .

میر پردل هان دارای یک برادر بوده به نام میر للاه که نسلش الان ساکن منطقه کلگ و کایی در منطقه مند و بلو هستند خود میر پردل هان از کلگ و کایی بوده که بعدا منطقه هیدوچ را اباد کرد میر رحمت حاکم نامدار منطقه کلگ و کایی که تا حالا اسمش در بین مردم مند رواج داره و اصالت قوم به منطقه کلگ و کایی مند بر می گیردد

ملازهی سرباز سادات ملازاده هستند و بعضی ها اصالت رند هیدوچی دارند که به میر پردل خان رند میرسند و بعضی ها رئیسی اند
در بین همه اینها ملازهی پسکوهی در سرباز نداریم مگر اصالتش پسکوهی باشد

بود ملا غلام قادر ملازهی یکی از شاعران برجسته بلوچستان یا مکران زمین بود دوستان یکم از این بزرگوارها فکر کنید بروید تحقیق کنید که این ها چه کسانی بودن

برای ماقابل احترام هستن گروه طایفه بنده بمپور روستای خیرآباد زندگی میکنیم باریش سفیدی دادالله ملازهی وبه همه طوایف بلوچ وملازهی احترام میذاریم

قاضی میرحیات خان هستن . واما درموردملارگام مشاهیر وطنزگوی منطقه تفتان خدمت عزیزان عرضکنم که بعضی ها به اشتباه میگن جدملازهیاست ملازهیا خاش مثل اکثرطوایف بلوچ دارای چن تیره هستن که ملارگام جدیک تیره میباشدکه نیسبشان به ملارگام میرسد بعضی تیرهامثلا به عبدالکریم . جلال . جلایی. و. . . . . غیره حاجی هیبت وحاجی محمدتیره این عزبزان ازملارگام. مادرملارگام زرملک ف میرالهیارف میرحاتم ازنوادگان میرچاکررندمیباشدوملارگام ملای سیدخان حاکم سرحد درزمان قاجاربوده که تفتان وحاشیه تفتان وخاش تا اواخردولت قاجارزیزسلطه سیدخان کردبوده. حتی روستای ترشاب مال کردها بوده که پسر ملارگام به اسم نادرتوسط سیدخان کشته میشودو نیمی ازترشاب راجهت خون نادربه ملارگام میدهند. ولی درکل ملازهیای خاش رخشانی هستن.

ملازهی هست و هیچ ارتباطی با یکی دیگر از لحاظ طوایفی ندارن مثلا نوادگان میر دادرحمن فرزند میر واژداد و میر غمشاد در نسکند هستن که در نسکند شجره نامه موجود هست و ارتباط با اقوام و گروه دیگر مولانا شمس الدین پدرش حسن فرزند ملا کریم داد در اصل بودن بودن و با طوایف دامن شیر خان زهی ها وصلت کار هستن و گروه دیگر در ازمن اباد هستن که جز گروه بلوچ هستن شکل گرفتن فامیل ملازهی در این منطقه برا اساس سطح سواد و پیشینه و دامش و علم که بودن در زمان شناسنامه به عنوان ملازهی شناخته شده که در واقع اصلات انها با مردم سرباز می باشد و از انجا مهاجرت کرده. و هنوز در منطقه ابتر و احمد اباد دارای بیشترین اب و زمین و نخل و بیشتر وصلت ها با میر های ابتر از نوادگان میر بهادر در ابتر می باشد که در قدیم ارتباط فامیلی و از یک نژاد بوده اند

که پدر بزرگ همه میر های بلوچستان هست . . . اون دوستون که می گوید ملازهی نیستن و بعضی ها شیرخانزهی هستن باید بدونی شیرخانزهی یک تیره از طایفه نارویی هستن که در دامن سکونت دارند ما با تعدادی از شیرخانزهی ها فامیل می شویم بخاطر اینه مادربزرگشون ملازهی هست و پدر بزرگ بارکزهی و با شیزخانزهی ها وصلت کرده اند . . . در ضمن مولوی شمس الدینی غلام زر خرید نیست فقط یک رگ دارند . . پدر شمس الدینی ملا حسن ملا کریم داد بوده از بلوچ های کوه بیرک هستن . . .

یعنی بلوچستان ایران رهسپارمیشن وهمینجاماندگارمیشن وسال ۹۵طی سفری به پاکستان سهرنوشکی کلّی بادینی تمام اقواممو پیداکردم که مشخص شد اصالتا رخشانی وتیره بادینی وپس رند شیخ حسین می باشند که اصالتا اجدادشون میرسن به میرچاکربزرگ بعضی ازطوایف خودش یه پس رندملازهی داره همه ملازهی گلام نیستن بعضی فامیلی دزدی کردن متاسفانه ملازهی طایفه بزرگ واصیلی هست

محمدنور ملازهی که از ادمهای نامدار میباشند که فرزند حاجی ملاحسن بن ملاجنگی بن ملاعبدالکریم بن ملاعباس بن شمس الدین بن عبدالرحیم بن ملاحسین که ملارگام فرزند ملاعزیز بن ملاحسین میرسند که اصل پشت وجداصلی به رخشانی که میربادینمی باشد یا جمالدینی که یکی از هم پیمانان ریگی میباشند ملازهی زیاده ولی تعدادی که پدربزگشان ملا بودن طایفه خودشان را ملازهی گذاشتن کسی که به این بزرگان بالا جدش برسد ملازهی سرحد میباشد

ملارگام که خودش یک حاکم و بزرگ بوده که با سید خان کورد و ممد خان کورد که در ان زمان خود را حاکم و سردار میدونستن با انها درگیر شده که بعد یکی از پسران ملارگام کشته میشه که ترشاب یا همان بندرعباسی سابق رو سر خون پسرش از اونا میگیره. . .
و از لحاظ اینکه میگید ملازهی
بله از ملارگام به این ور ملا شدن به قبلش که عزیز هان بوده دیلم هان بوده که در رخشان پاکستان بودن میتونید پرسجو کنید و از نوادگان ایشان هنوز در پاکستان هستن .
و از انجای که بزرگان طایفه گفته انده همین ملارگام از بلوچستان تا کرمان و جاهای دیگر حکم رانی میکرده
و کتاب و اشعار ایشان موجود میباشد
در کل جهت اینکه اطلاعات میخواهید در مورد قوم بلوچ ملازهی ( رخشانی ) در خدمت دوستان هستیم

#نه به زهی زهی
بلوچ

خودم ملازهی نیستم ولی ملازهی های سرباز اکثرا در روستاهای انزا، کوهمیتگ و مغ و. . . . زندگی میکنن که میر هستن و با حاکمان سرباز وصلت
کردن و یه جورایی اکثرا ملازهی های سرباز ریشه ی حاکمی دارند البته خیلی از غلام های این روستاها در سال های گذشته فامیل خودشون رو ملازهی کردن. . . . از بزرگاشون میتونیم از مرحوم میر عبدالرحمن ملازهی_مرحوم سردار احمدحسن بارانزهی ( ملازهی ) _مرحوم میرسید محمد ملازهی_مولانا عبدالاحد ملازهی_مولوی محمدعمر ملازهی رح _. . . اسم ببریم.

بگن حرف من نادرسته

میگه اسم مرد میماند اما ظلم نمی ماند منظور از ظالم هست، نیکی میکنی برای خود و دیگران نیکی میکنی ظلم میکنی برا خودت ظلم میکنی منظور از این حرف هرچی کنی به خود کنی، ظلم تو ابدی نیست ولی اسمت ابدی هست یا مردم به خوبی اسمت بیاورند یا به بدی اختیار دست خودته
زمانی این حرفا سردار نظرمحمد ملازهی گفته که با دوست محمد بارکزهی مقابله کرد
ملازهی هیدوچ از بزرگان قوم رندها بودند هیچ موقع زیر باف ظلم نمیرفتند چه برسه که ظلم کنند ظالم آن کسی بود از میان هیدوچیا که با ظالما همراه بود افرادی غیر از طایفه ملازهی هیدوچ بودند ولی اسم آنها نمیگیرم چون که انچه رفت گذشت

در اصل از سادات هستند من هم شجره نامشون دارم اما بخصوص ملازهی هیدوچ میر پردل خان بن میر رحمت رند جدشان هست چون پدرش کشته میشود و انتقامش را میگیرد و از مند و بلو بلوچستان پاکستان به پیشین بعداز راه های دور به اندور سپس به هیدوچ پایینی بعد هیدوچ بالایی میاد و دارای چند فرزند میباشد که یکی از آنها ملا رحمت رند هست ملازهی هیدوچ همیشه درگیر میشد با خوانین و زیر باف هیچ حکومتی نمیرفت و هیچ غریبی وارد هیدوچ نمیکردند از معروفان این طایفه سردار نظرمحمد سردار جامین میر عبدالنبی میر عبدالحمید و مرحوم میر سیدهان و میر شپی محمد و میر صفیان

ملازهی بلوچ شامل همه بلوچستان است بجز ( پسکوه کهن کرمشاه و دشتوک و کهن کلا و سولان )
ملازهی که در اصل ملازهی نیستند فقط سجلی ملازهی هستند شامل ( کهن کرمشاه کهن ملا کهن کلا دشتوک و سولان و پسکوه البته نه همه پسکوهیا فقط همینو که اصلشون از افغانستانه )
یک چیزی دیگر که باید توضیح داد واژه زهی در پشتو و بلوچی هست ملازهی افغانستان هیچ ربطی به طایفه ملازهی بلوچستان ندارد که ندارد که ندارد اونا پشتون هستند و یک روستا در پاکستان هست به ملازی اونا هم پشتون هستند و هیچ ربطی به ملازهی بلوچستان ندارد

سرداران درازهی ( میر شیرو رند میر صاحب رند میر هارون رند میر قادر میر کنترل میر حسن میر بهرام میر فلک )
این دو قوم بسیار قوم قوی و اصیل هستند علی خصوص دو حاکم نظر محمد و هارون و سالها با خوانین درگیر می شدند و هیچ موقع شکست نخوردند
البته بسیار مکار هستند و افکار نسبتا جهنمی داشتند که بسیار ظالم بودند علی خصوص سرداران ملازهی جلال خان و عمر خان به هر حال اصیل هستند اما ظالم

سردار بودن یعنی بزرگ یک قبیله یا یک طایفه و اهل طایفه مطیع آن شخص باشند
امثال حاکم سیدخان کرد و حاکم نظرمحمد خان ملازهی و حاکم رستم خان بارکزهی و. . . حاکم مناطق بودند
اما سردارا امثال مرحوم سردار فلک درازهی ( سردار طایفه درازهی در هیدوچ ) مرحوم سردار دوستین بلوچ زهی مرحوم سردار میردوست ملازهی ( سردار طایفه ملازهی هیدوچ ) سردار طوایف بودند

حکومت هیدوچ و سرداری ملازهیا توسط نظرمحمد بوده
سرداری طایفه درازهی در هیدوچ و زیارت و گورابوک اول دست خیر الله بعد پتی بعد بهرام
خیر الله سه پسر داشته محمد اکوب پتی خان و فلک
محمد اکوب و پتی توسط حکام بم پشت کشته میشوند سپس با وفات نظر محمد بهرام خان سردار درازهیا هیدوچ میشود و جانشینش را مرحوم فلک قرار می ذارد ( روحشان شاد )

که عالم ربانی بودند امثال ملا حبیب و ملا رحمت نامشان بسیار بزرگ است و کتاب هایشان در پاکستان هست کتاب علوم الربانیه ملا رحمت هیدوچی در پاکستان هست در زمانی هم ملا بودند سردار هم بودند مثل حاکم ملا حبیب رند هیدوچی

یکی از زهاد هرات آوازه اش را میشنود و برای ملاقات او به طور ناشناس به هیدوچ می آید مدتی در اینجا پرسه میزند و نیت خود را بروز نمیدهد و همه را تحت نظر میگیرد به این قصد که خود مرد عارف را شناسایی کند .
یک روز کنار رودخانه قدم می زد و دوسه بچه در رودخانه مشغول بازی بودند که ناگهان سیل بزرگی می آید و عارف هراتی دید که پیرمردی به داخل رودخانه دوید و با عصایش جلوی سیل را گرفت و بچه ها را نجات داده ، دانست که او ملاحبیب است و از آن روز مرید او شد.
آنچه در هیدوچ جلب توجه میکند آثار و بقایای قلعه چندی است که در گوشه و کنار روستا به چشم میخورد، از قراری که خودشان میگفتند مردم این روستا دائم با خوانین درگیربوده اند و زیر بار احجاف آنها نمیرفتند.
به تاریخ 1366/11/1 ھ. ش
سعید جانب اللہی.

وملازهی سرباز و سوران و سراوان همه نسبشان یکی است ملازهی چون هم سردار وحاکم زاده بوده اند و هم مذهبی بودند وهم سادات بودند ملازهی های هیدوچ و سوران و سرباز و پاکستان هم سادات هستند وهم رند و خیلی ها هم هستند فامیلی ملازهی ندارند اما اصالت ملازهی هستند اما یه تعدادی هستند که فامیلشان ملازهی هست ولی ملازهی نیستند این توی همه قوم ها وجود داره این چیزایی که میگم بر اساس سند است وشجره است اجداد ملازهی ها سه برادر بودند یکی پاکستان رفت پنجگور که بعد ها بعضی ها برگشته اند مثل ملازهی های هیدوچ و یکی نوشکید ویکی سوران در کهن ملک جد ملازهی های کهن ملک برادر بزرگ تمام اجداد ملازهی ها است که نسبا به سید احمد شیرازی ازنسل امام حسین رضی الله عنه و یه جوری هم شیخ عبدالقادر جیلانی ازنسل امام حسن رضی الله عنه هم میرسند

هما وهدءَ مئے ءُ تئے سهلءُ تران بیت
که شپءِ بیستءُ نهم ماهکان بیت
پلنگ هم ساربان ءِ پسان بیت
ماهیگءَ چه زرءَ برا سیه ڈنّءَ تچان بیت
حاکم چه شاعر ءِ جور جوابیءَ گیشتر زهرءُ هژم گر اِیت ءُ جلّادءَ حکم کنت که شاعرءِ گردنءَ بجن ، پیش چه اِشی که شاعرءِ گردن ءَ بجن اَنت دربیانین شاعر اجازت لوٹ اِیت که دو رکعت نماز به کنت همے وهدءَ چیزے گال فی البداهه گوش اِیتءُ دبگال کنت ، گڑا حاکم سنگینیں دل موم ترّ ایت ءُ ملاءَ بکش اِیت آ شعرءِ لهتے بند چوش اَنت:
پنچیں نوبت دیم په نوریں قبلهءَ فرض کناں
چه جهنمءَ باز ترسان من دلءَ لرز کناں
محشرءِ بیمءَ ءُ خوفءَ عادت چرز* کناں
دیمون په سیماے دُرّیں توگشے قرض* کناں
حمدءُ* یاسینءُ* قحافه* دوزخءِ درز* کنان
گوش کن سردار سید خان کینگاں مرد نه کنت
لاغریں لوکءِ* لگت شیر بچّوءَ درد نه کنت�
کوه دپتان په صیادءِ گشتنءَ خرد نه بیت
رودءِ مهران* په وضوءِ گپتنءَ لرد* نه بیت
پلپلشتک سد هزار بیت دیمگرءِ ماه نه بیت
ریک شنداں په اَبرءِ گوارگءَ شُرد* نه بیت
فیل هندءُ تولگءِ دستءَ شزاوار نه بیت
گوش کن سردار سید کینگاں ه کنت
کس وتی شهرءِ فقیرءَ شِرّءُ بے پردگ نه کنت
زند چه اے دیوانءَ هم زبتءُ زور ملاءِ سرا کم به بنتءُ انگت زانگ نه بیت که شاعر وتی موتءَ مرتگ یا که حاکمءَ په رپکءُ پندل کشتگ بلے مروچی اگاں بچاریں حق گوش ءُ منتقدین ملا رگام هم سرحدءِ مردمان دلءَ زندگءُ نمیران اِنت ءُ بلوچی شاعریءَ یکے چه هما شاعران حساب بیت که اولی سرپءَ هبر زانتان شمار بیت بلے جابریں حاکمءِ نام تاریخءِ ریزتگیں تاکاں گارءُ بے گواه اِنت ءُ اگاں آئی نام هم گرگ بیت گڑا گیشتر آئیءِ ظلمءُ جبرانی هاترءَ اِنتءُ مدام ایر جنگ هم بیت منی هیالءَ ملا رگام وتی عهدءَ مروچیگیں حسابءَ مستریں خبرنگار بیتگ من چه سرحد زمین زانتکاریں براتءُ وانندهاں لوٹان که ملا رگام ءِ زندءِ احوالءُ شاعریءِ گاریں تاکاں شوهاز به کن اَنت که ملا رگام گون وتی برزءُ بلندیں شاعریءَ بلوچی زبانءُ براهءُ سپاه اِنتءُ سرحدءِ ملا فاضل اِنت.

کن اول بعد به من بگو نوکر شما ها نگه از نسل ملا خیل خیر الدین نیستید اون هم افغان بوده حاکمانی چون عمرخان ملازهی عبدالنبی ملازهی عبدالحمید خان ملازهی سردار اعظم بزرگ نظر محمد خان ملازهی به شما رو نمی دادند اینها سردار های واقعی هستند شماها کجا بودید هنگام جنگ سردار نظر محمد با محمد شاه یا جنگ عبدالنبی خان با ابراهیم خان یا جنگ سردار نظر محمد و میر یوسف جد یوسفی ها با رستم خان ایشون سردار های ملازهی ها بودند که ما به همشون احترام میذاریم نه شما اخه به چه افتخار میکنی برو شجره نامه ملازهی های پسکوه ببین بعد با من حرف بزن مرد حسابی اصیل ترین ملازهی ها قوم میر یوسف و میر طاهر و هیدوچی ها و پنجگوری ها و بقیه ملازهی های بلوچستان پاکستان ما شمارو اعتراف نمی کنیم اقای سعید

عربی در مورد علم و دین و یک کتاب در مورد شجره نامه خودشان و اصل و نسبشان می باشد که اگر اشتباه نکنم به زبان بلوچی نوشته شد است این کتاب که در مشهد هست همان کتاب قران است که به دست خودشان نوشته است دو کتاب دیگر پیش ما است

صدیق أحمد صاحب الغار الذی . . . هو فی المغارة والنبی اثنان
أعنی أبا بکر الذی لم یختلف . . . من شرعنا فی فضله رجلان
هو شیخ أصحاب النبی وخیرهم . . . وإمامهم حقا بلا بطلان
وأبو المطهرة التی تنزیهها . . . قد جاءنا فی النور والفرقان
أکرم بعائشة الرضى من حرة . . . بکر مطهرة الإزار حصان
هی زوج خیر الأنبیاء وبکره . . . وعروسه من جملة النسوان
هی عرسه هی أنسه هی إلفه . . . هی حبه صدقا بلا أدهان
أولیس والدها یصافی بعلها . . . وهما بروح الله مؤتلفان
لما قضى صدیق أحمد نحبه . . . دفع الخلافة للإمام الثانی
أعنی به الفاروق فرق عنوة . . . بالسیف بین الکفر والإیمان
هو أظهر الإسلام بعد خفائه . . . ومحا الظلام وباح بالکتمان
ومضى وخلى الأمر شورى بینهم . . . فی الأمر فاجتمعوا على عثمان
من کان یسهر لیلة فی رکعة . . . وترا فیکمل ختمة القرآن
ولی الخلافة صهر أحمد بعده . . . أعنی علی العالم الربانی
زوج البتول أخا الرسول ورکنه . . . لیث الحروب منازل الأقران
سبحان من جعل الخلافة رتبة . . . وبنى الإمامة أیما بنیان
واستخلف الأصحاب کی لا یدعی . . . من بعد أحمد فی النبوة ثانی
أکرم بفاطمة البتول وبعلها . . . وبمن هما لمحمد سبطان
غصنان أصلهما بروضة أحمد . . . لله در الأصل والغصنان
أکرم بطلحة والزبیر وسعدهم . . . وسعیدهم وبعابد الرحمن
وأبی عبیدة ذی الدیانة والتقى . . . وامدح جماعة بیعة الرضوان
قل خیر قول فی صحابة أحمد . . . وامدح جمیع الآل والنسوان
این ابیات اول نزد امام قحطان و امام عبدالرحیم جامی سروده شده که بعد توسط ملا حبیب سروده شد
بسیاری از اشعار عربی توسط این عالم ربانی سروده شده است که بیشتر آنها گم شده است تنها چندین بیت از این عالم مانده است و همه آن در مشهد است

فلان جا هستیم اصلا نشناخت که اونجا ملازهی هست تنها سردارزاده های ملازهی توی پاکستان و پنجگور و سرباز و هیدوچ و قسمتی از افغانستان بقیه اصالتا ملازهی نیستند فقط سجلی هستند

که پنجگوری ها به میر شهسوار خان رند می سند و که جدشان در زمانش حاکم پنجگور بوده است و الان جزو طوایف بزرگ پنجگور است قسمت سرباز خودشان را سادات حساب می کنند اما قسمت هایی از سرباز در قدیم الایام تحت تصرف آنان بوده است اما قسمت هیدوچ از اصیل ترین بلوچ های آن منطقه هستند که نسل در نسل سردار بودند که حتی به هیچ حکومتی باج ندادند و از رندان مند و بلو هستند و تا حالا بر ریشه خود محافظت کردند از بزرگانشان میشه گفت سردار نظر محمد خان سردار دلوت خان رند میر جامین سردار میر دوست ملا حبیب ملا رحمت ملا سین محمد واجه سیدهان ( از نیک مردان سراوان در قدیم الایام )
قسمت خاش نوه های ملارگام هستند که حاکم نامدار سرحد زمین بوده است
قوم نوکر ملازهی های دشتوک هستند که اصالتا ملازهی نیستند و ملازهی های حامد آباد ابتر هم در اصل ملازهی نیستند
بیشترین جمعیت این طایفه در پاکستان و افغانستان هم هست

ملازهیا سرباز مثل واجه مولوی محمد عمر ملازهی و مولوی عبدالعزیز ملکزاده رحمهم الله از ملازهیا سادات هستند اینان ملازهیا اصلی هستند بقیه از طوایف گوناگونی هستند

در نتسجه فامیل ملازهی برای همه سجلی و نامی بحساب می یاد دوما رئیس برادر رند ن و فرزندان میر جلال خان هستند همانطور که هوت . میرکوری و میرلاشار فرزندان میرجلال خان هستند.

و کردار خود شخص هم هست . فراموش نکنیم همه ما از یه پدر و مادر هستیم . اینها بازی های روزگاره که ما امتحان بشیم .

طوایف ملازاده طاهری یوسفی علمی نژاد اعتمادی نیا جزو این طایفه هستند
اما خوب ملازهی های سراوان هیدوچ اصلی ترند

دختر ملک دینار می شناسند. بزرگان این قوم می توان مرحوم شیرمحمد و عوض هچنین حاجی عبیدالله ملازهی را نام برد. در حال حاظر دادالله ملازهی ریش سفیدی این قوم را بر عهده دارد.