🌺🌺🌺
◀️ برای ایران: �هم اکنون، دشمن کفار ماییم � جهان را صحنه پیکار ماییم/ دراین دریا، دلا چون ارّه ماهی � عدوی مرغ ماهیخوار ماییم�.
◀️خطاب به مردم ایران؛
�چه گویم، که اصـل تو را گفته باشم � تو با غیـرت ایرانی، سرفرازی/غرور آفرین، مـردم روزگاری � تو چشم جهان را، به خود خیره سازی�.
... [مشاهده متن کامل]
◀️برای اسلام: �دین یعنی؛ بهترین کسب مقام � دین یعنی؛ کسب نیکو احترام/ دین یعنی؛ بهترین تحصیل علم � دین یعنی؛ استقامت یا دوام�.
☘️☘️☘️
عزیزی ( آقا ) از خومه زار فارس
🌺🌺🌺🌺🌺
⏪کازیزی ‹کاعزیزی›: کازیزی ‹کاعزیزی›، نام یکی از تیره های طایفه بَکِش از طوایف ایل ممسنی است که در مناطق دشت خومه زار و شهر خومه زار سکونت دارند. این قوم به زبان لُری صحبت میکنند.
◀️وجه تسمیه قوم کازیزی؛ عنوان ‹کازیزی› از ‹کاعزیزی› برگرفته شده و‹کا› اصطلاحی است که، در معنی قاعد ‹قاید› به کار رفتـه و در اجتمـاع لُر، مترادف با واژه ‹کَی› میباشد، که به منظور ادای احترام، پیشاوند اسامی خاص، قرار میگیرد و مفهوم بزرگی و سرداری و مانند آن را میرساند.
◀️راجع به �کَوی� در زبان اوستایی ( زبان باستانی ایرانیان و زبان کتاب اوستا مشتمل بر متون دینی زرتشتی ) و �کَی� در زبان فارسی میانه ( زبان پهلوی که پیش از زبان تکامل یافته فارسی دری یعنی: زبان فارسی امروزی، زبان رسمی دوره ساسانیان بوده ) ، گفته میشود؛ هر دو ( کَوی و کَی ) به معنای ‹شاه›، عنوان پادشاهان اسطوره ای کیانیان در اوستا است که بعدها توسط ساسانیان هند و شاهان ساسانی در ایران نیز استفاده شد. همینطور ‹کی› در شاهنامه، یک لقب سلطنتی است که به عنوان ‹شاه› یا ‹پادشاه› به پادشاهان اساطیری و تاریخی کیانی در واقع تعلق دارد. در شاهنامه، کیانیان به عنوان یک سلسله سلطنتی مطرح هستند که پس از پیشدادیان به قدرت رسیدند. از جمله پادشاهان کیانی که با لقب ‹کی› شناخته می شوند، می توان به کی قباد، کی کاووس، کی خسرو، کی لهراسپ، کی گشتاسپ و کی بهمن اشاره کرد.
◀️هرچند ‹کَی› در اوستا، به عنوان یک لقب سلطنتی برای پادشاهان اساطیری استفاده شده است. اما در زبان پهلوی نیز ‹کَی› به معنای ‹شاه› یا ‹شاهزاده› نیست و تنها به کیانیان اشاره دارد. طبق ویکی پدیا: ‹کیانیان› در اصل جمع ‹کَی› هستند که به معنای حکیم و دانشمند می باشد.
◀️به هر حال؛‹کا› نیز از ریشه ‹کَوی و کَی› گرفته شده که برای ادای احترام، پیشوند اسامی قرار گرفته یا میگیرد.
◀️راجع به قوم عزیزیِ خومه زار؛ ‹عزیزی› را منتسبان به ‹عزیز› میدانند. در این مورد نقل است؛ ‹عزیز› از اسامی اجداد و نیاکان این قوم است. چنانکه نقل شد؛ بهمن ماه سال 93، چند نفر از ساکنین سررود یاسوج و کوپن ممسنی ( به اسامی: ملا نصیر عسکری، حاج عزت اله عزیزی. . . ) ، با رجوع به یکی از اهالی اینجا ( رستم امیری ) ، اظهار خویشی با عزیزیهای خومه زار را مینمایند. در سفر تحقیقی ( مورخه جمعه؛ 9/9/97 ) ، اینجانب نصیب الله عزیزی ( به اتفاق آقای نصراله و احسان فرزند نعمت اله عزیزی ) ، به منطقه کوپن ممسنی رفته و با مراجعه به منزل آقای حاج عزت اله عزیزی ( فرزند کاعلی سوم، ساکن کوپن سُفلی ) ، پیگیرموضوع رابطه خویشاوندی عزیزیهای خومه زار با عزیزیهای کوپن شدم. ایشان راجع به منطقه کوپن ( کوپون به برخی الفاظ نادرست گوپان ) اظهار میداشت: ناحیه کوپن، متشکل از 4 نقطه سکونتی موسوم به: کوپن سُرنا، علیا، وسطی و سُفلی میباشد [دهخدا در فرهنگ لغت خود: گوپان را ‹چوپان و شبان› معنی کرده، اما به یک روایت محلی؛ چون در دوره پهلوی، در این محل، اقدام به توزیع اوراق کوپن شده، بدین نام، موسوم گردیده است].
◀️ طی مصاحبه با مادر حاجی به نام ‹بی بی فاطمه عزیزی› دختر عبدالله، متولد 1312 ( 85 ساله ) ، ساکن کوپن سفلی، اظهار شد که پدرجد طایفه عزیزی ساکن در نواحی کوپن، عبارت از؛ فردی به نام علی الفتح ( علی بزرگ ) پدر کامحمد پدر کاعلی ( علی کوچک ) پدر آقایان: کا مقیم و کاعزیز، به این ترتیب که؛ کاعلی کوچک یا کاعلی دوم پدر کاعزیز اول، کاعزیز اول پدر آقایان: کربلایی محمد، قاید احمد، قاید علیباز، قاید محمدقلی و کاعلی خومه زاری ( کاعلی سوم ) بوده است. بر این اساس، نام پدر هیبت ( جد عزیزی های خومه زار ) ، کاعلی بوده است. نصراله عزیزی از اهالی خومه زار میگوید؛ در سال 1348، در مسجد نورآباد، کنار پیرمردی لُرزبان نشسته بودم. او از من پرسید کجایی هستید؟ من گفتم؛ از عزیزیهای خومه زار، او گفت؛ جد شما، یک آدمی بود که به داخل ترکها فرار کرده بود، از آنجا که خارج شد، به دشت اله کرمی، رفت و آنجا سکونت گُزید. به نقل عزیزهای کوپن: دشت اله کرمی، نام خود را، از یکی از بزرگان قوم عزیزی خومه زار، به نام اله کرم، گرفته است.
◀️به طور کلی، چنان که نقل شد؛عزیزی های کوپن و خومه زار، از ایلات بختیاری و تبار آنها، در اصل از تیره نگین تاجی ( تیر تاجی ) طایفه جانکی ایل چهارلنگ بختیاری است.
◀️ تیرتاجی، نام تیره ای از بازماندگان اُمرای اتابکان لُر بزرگ ( ساکن در ایذه و مالمیر بین سالهای ۵۵۰ تا ۸۲۷ هجری قمری ) هستند. قراین و شواهد زیادی در رابطه با مهاجرت تیرتاجیها از سرزمین بختیاری ( ایذه و مال امیر ) به سرزمین کوهستان بویراحمد وجود دارد ( به اقتباس از نوشته جات امین نظری علی آباد در سایت جامع مردم بویراحمد ) .
◀️راجع به وجه تسمیه تیر ( تیار ) تاجی و نگین تاجی: آقای یعقوب غفاری ( از سادات مؤر درازی بویراحمد و امامزاده شاه مختار ) ، روایتی به شرح زیر، نقل میکند: زمانی که کیخسرو پادشاه کیانی، در شهر باستانی تُل خسرو، قصد تاجگذاری داشت، سران تمام طوایف را دعوت کرد و تاج پادشاهی، توسط رییس این طایفه، به سر کیخسرو گذاشته شد. از آن تاریخ به بعد، به این طایفه �تاجی� گفتند. قرنها گذشت تا زمانیکه امامزاده شاه عسکر ( پـدر امامزاده های نواحی بویراحمـد سردسیر و مدفون در کَریَک ) به این منطقه آمد و در دیدار با سران طـوایف، درباره سوابـق آنها سوالاتی کرد. رییس این طایفه، ضمن دادن توضیح در باره عنوان ‹تاجی› توسط کیخسرو، خود را معرفی کرد. شاه عسکر خوشحال شد و با اهداء نگینِ انگشتری خود، به او، اعلام کرد که از حالا به بعد، نام این طایفه ‹نگین تاجی› خواهد بود و از آن پس، به نگین تاجی مشهور شدند. تیره تیرتاجی ( نگین تاجی ) که گاهی از آن به طایفه یا ایل هم، یاد میشود، دارای تیره هایی ( چهار تیره اصلی و چهار تیره فرعی ) در بویراحمد و خارج از آن است. دکتر جواد صفی نژاد ( استاد تاریخ و جامعه شناسی دانشگاه تهران ) در کتاب عشایر مرکزی ایران، تنها چهار تیره؛ صیدالی، اولاد نبی، محمدصادقی و حاجتی را، در زُمره تیره های اصلی و بقیه ( امیر، مادوانی، حاتم، محمود آبادی ) را، مانند تیره دهنویی، در زُمره طوایف فرعی، یاد کرده است. برخی، امیرها را، در زُمره تیره های اصلی تیرتاجی، به حساب آورده، اولین سکونتگاه طایفه تیرتاجی در بویراحمد، منطقه ییلاقی زردک و گلشن مختار است. بیشترین مسیر کـوچ و ایلراه آنها ( از دامنه های دنا تا کهگیلویه، دشت مؤر، حوالی گچساران و زیدون بهبهان ) میباشد. قسمتهایی از مناطق رستم و ممسنی نیز به عنوان قشلاق آنهاست. تیرتاجی ( نگین تاجی ) ها، بعد از سَررُود و شهر یاسوج، در ناحیه دشمن زیاری شهرستان ممسنی، به ویژه در منطقه رستم و شهر مصیری و کوپون ( کوپن ) دارای بیشترین جمعیّت بوده است ( نظری، امین از اهالی ده علی آباد واقع در جنوب غربی یاسوج. تیر91 ) . به اذعان آقای الیاس خانِ مالک مقدم ( از خان زادگان و أعقاب ملا فریدون لُر ) ، بخشی از نگین تاجیها ( تیرتاجیها ) در گله دار فارس از توابع شهرستان مُهر در جنوب استان فارس زندگی میکنند. بخشی دیگر از تیرتاجیها نیز در حوالی شهر اهواز ( ده کاسه ) سکونت دارند.
◀️راجع به جانکی: جانَکی نیز از طوایف لُر شیعی پراکنده در منطقه ای به همین نام بوده که منطقه و طایفهِ جانکی در استان خوزستان است. این طایفه ( از جمله لُرهایی است که ) بنا به قول شرف خان بدلیستی در قرن ششم و هفتم هجری در زمان اتابکان، با چند طایفه دیگر از سوریه به ایران کوچیده و در این ناحیه ( مشرق خوزستان ) ، مسکن گزیده اند.
◀️چنانکه میدانیم، باغ ملک یکی از شهرستان های تازه تأسیس استان خوزستان ( در 1369 شمسی ) می باشد. این شهرستان که نخست، باغی پهناور بود، در قدیم ‹جانکی› نام داشته و نام آن مخفف ‹جانیکی› است که نام طایفه ای از اکراد ( عشایر ) بوده که در دوره اتابکان لُر بزرگ، به این منطقه آمده و تا روزگار صفویه، در این نواحی می زیسته اند. این منطقه در گذشته از توابع مالمیر ( مال امیر/ ایذج/ ایذه ) بود.
◀️منطقه پارسوماش ( محل سکونت قوم پارس ) در قسمت غربی سرزمین جانکی، قرار داشته است. جانکی کنونی، سرزمینی واقع در دامنه غربی کوه عظیمی موسوم به کوه مُنگَشت است. ارتفاعات مُنگَشْت ( که با جهت شمالی - جنوبی امتداد دارد و در تمام سال پوشیده از برف است ) ، میان قلمرو ایلات بَهمَئی، بختیاری و طایفه مَکْوَند و رامهرمز، قرار گرفته است.
◀️امروزه مُنگَشت نام دهستانی در بخش مرکزی شهرستان باغ ملک است که در فاصله 150 کیلومتری شهرستان اهواز ( استان خوزستان ) واقع شده است. در گذشته، منطقه جانکی به دو قسمت شمالی ( سرگچ ) و جنوبی ( زیرگچ ) تقسیم شده بود. سرگچ شامل: ارتفاعات کوهستان مُنگَشت ( به عنوان ) منطقه ییلاقی، و زیرگچ، دامنه های این ارتفاعات، قشلاق عشایر جانکی بود ( قائم مقامی، شم3، ص40 - 41، شم 10، ص8 ) .
◀️پیش تر، جانکیها در گروههای بزرگ عشایری، به طور مستقل در مسافتهای طولانی میان منطقه جانکی و سرزمینهای ایلات و عشایر همسایه آن، کوچ می کردند. جانکیها در کوچ ییلاقی خود، تا حدود خانمیرزا و فِلارد در خاک هفت لنگ بختیاری، پیش می رفتند ( صفی نژاد، 285؛ قائم مقامی، شم 5، ص 10 ) . ◀نقل است؛ طایفه شیرعلی ( شیرالی/ شیر عالی ) ، از ایلات کهگیلویه، پیش از سده دهم به منطقه جانکی گرمسیری کوچ کردند و در قسمت جنوبی آن ساکن شدند. پس از یکی دو سده، طایفه شیرعلی، مناطق گرمسیر جانکی را به تصرّف خود درآوردند ( همو، شم 3، ص 42 ) . . . در سده دهم قمری ( قرن 16 میلادی ) نیز طایفه مَکوَند، از ایل مَمَسَنیِ فارس، قسمت غربی خاک جانکی را به عنوان منطقه گرمسیری خود تصرّف کرد ( و همانجا ) ساکن شدند. در نتیجه، سرزمین جانکیها به نواحی سرگچ آن، محدود شد. در زمان شاه عباس اول صفوی ( حک: 996ـ 1038 ) در منطقه جانکی کشمکشهایی صورت گرفت. در اواخر سده دهم، شورشی گسترده در کهگیلویه روی داد و لشکری بیست هزار نفری ( به سرکردگی فردی به نام قلندر ) از طوایف کوچ نشین، از جمله از طایفه جانکی، به سمت دهدشت ( حاکم نشین کهگیلویه ) حرکت کرد، اما خلیل خان افشار ( حاکم کهگیلویه ) این شورش را سرکوب نمود ( اسکندر منشی، ج1 ص272ـ273 ) . در اواخر این سده، طایفه مُمْبِیْنی ( مُنبینی از ایلات کهگیلویه ) در سرزمین میان طوایف جانکی و شیرعلی قرارگرفتند. همینطور طوایف زنگنه، کُرد و کُردِ زنگنه نیز به تدریج از اواخر سده 10 تا 12ق/ 16 - 18م، از بهبهان به سمت منطقه جانکی کوچانده شدند. از این رو، جانکیها با ایلات و طوایفی که به سرزمینشان آمده بودند، درآمیختند و هر گروهی از آنها به یکی از ایلات و طوایف بزرگ تر و قدرتمندتر پیوستند. این جابجایی ها، موجب شد تا جنوب و مغرب منطقه جانکی، از تسلط طایفه جانکی خارج و اراضی آنها به سرگچ، منحصر شود ( قائم مقامی، یادگار، ش5، ص10ـ11، ش10، ص33ـ37 ) .
◀️جانکی گرمسیری و سردسیری؛ گروه هایی از جانکیها که در منطقه زیرگچ میان طوایف اشغالگر مانده بودند، به ‹جانکی گرمسیری›، و آنهاییکه در منطقهِ سرگچ به سر می بردند، به ‹جانکی سردسیری› معروف شدند ( همو، شم 5، ص 11؛ گارثویت، 122 ) . با این تغییرات، علاوه بر پراکنده شدن بسیاری از جانکیها، عده ای در ییلاق ساکن شدند که به طایفه های جانکی سردسیری معروف گردیدند.
◀️ نادرشاه در سال 1145 قمری ( سه سال قبل از سلطنت ) ، حکومت جانکی سردسیری و گرمسیری را به علیرضا بیک از سران طایفه زنگنه سپرد ( قائم مقامی، یادگار، ش5، ص11، ش9، ص12ـ13 ) .
◀️در زمان نادرشاه ( حک: 1148ـ1160قمری برابر با 1736 - 1747 میلادی ) طایفه های کُرد زنگنه ( شامل طوایف کُرد، زنگنه و کُرد زنگنه ) از کرمانشاهان به منطقهِ جانکی کوچ کردند ( اعتمادالسلطنه، ج 4، ص 2049 ) . همچنین طایفه کیان ارثی، که جزو گروه چهار لَنگ بختیاری بودند، توانستند به قسمت سرگچ جانکی، نفوذ کنند.
◀️در دوره نادرشاه، طایفه کیان ارثی ( کیارسی/ کنورسی ) چهارلنگ بختیاری نیز توانست مناطق ییلاقی جانکی را تصرّف کند و جانکی سردسیری را تحت انقیاد خود درآورد. انگار از همین سده تا اوایل حکومت کریم خان زند، منطقه جانکی تنها به جانکی گرمسیری اطلاق میشد.
◀در دوره قاجار، کیان ارثیها قسمتی از جانکی گرمسیری را هم تصرّف کردند و بدین ترتیب برخی از گروه های جانکی گرمسیری نیز جزو ابواب جمعی چهارلنگها درآمدند ( قائم مقامی، شم 3، ص 42 - 44؛ گارثویت، همانجا؛ راولینسن، 105 ) . پس از آن، با تسلط خانهای کیان ارثی بر جانکی گرمسیری، به تدریج جانکیهای بخش گرمسیر، جزو چهار لنگ بختیاری قلمداد شدند. یعنی در دوره قاجار ( 1210 ـ1344 ) ، منطقه جانکی، ضمیمه قلمرو ایلخانی بختیاری شد و نام جانکی، تنها به طوایف ساکن منطقه جانکی، اطلاق شده است، به گونه ای که در هر یک از قسمتهای جانکی سردسیر و جانکی گرمسیر، هر طایفه ای ( چه جانکی و چه غیر از آن ) که به سر میبُرد، جانکی سردسیری یا جانکی گرمسیری خوانده میشد. از این رو، در منابع گوناگون، جانکی سردسیری و گرمسیری، گاه شاخه ای از هفت لنگهای بختیاری و گاه از شاخه های چهارلنگ بختیاری، به شمار آمده است.
◀️در 1230، محمدتقی خان کیان ارثی از خانهای چهارلنگ بختیاری ( متوفی 1267 ) ، با احداث قلعه ای بر بالای تپه ای نزدیک آبادی قلعهْتُل ( قلعهِ تُل ) ، آنجا را مرکز حکومت خود و جانکی قرار داد ( امام شوشتری، ص180 ) .
◀️در اوایل دوره ناصرالدین شاه قاجار ( حک:1264ـ1313 قمری ) ، در پی تجزیه طایفه کیان ارثی به دو گروه و کوچ گروه رشید خانی به نواحی جنوبی جانکی، تسلط طایفه کیان ارثی بر تمام منطقه جانکی کامل شد ( قائم مقام، یادگار، ش 5، ص11 ) .
◀️گروه هایی از جانکیها تا 1366ش، میان دهستانهای شهرستان لُردگان استان چهارمحال و بختیاری، ییلاق و قشلاق می کردند. در سالهای اخیر طایفه جانکی کوچ را رها کرده و به تدریج یکجانشین شده اند و محل آنها به طور رسمی، از مناطق خوزستان به حساب می آید.
◀️امروزه منطقه جانکی مشتمل است بر: دهستانهای قلعه تُل به مرکزیت قلعه تُل، رودزرد به مرکزیت آبادی رود زرد، میداود به مرکزیت آبادی میداود سُفلی، مُنگَشت به مرکزیت آبادی ابوالعباس، هَپْرو به مرکزیت آبادی دورتو و سَرُلِه به مرکزیت آبادی دالان، که به طور عمده در شهرستان باغْ مَلِکِ استان خوزستان، قرار دارند ( ایران. وزارت کشور، معاونت سیاسی، 1382 ش الف، ذیل ‹استان خوزستان› ) .
◀️جانکی سردسیر ( شامل تیره های؛ برا محمدی، جلیلی، ریگی، معموری، بارزی، بروبر، شیاسی، سوتک، بوگر ) جزو باب بهداروند ( بختیاروند ) هفت لنگ است.
◀️البته معموره، روستایی است از توابع بخش گندمان شهرستان بروجن در استان چهارمحال و بختیاری، این روستا، در دهستان گندمان قرار داشته و بر اساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن، ۵۷۷ نفر ( ۱۳۹خانوار ) بوده است. علاوه بر این: معموری، دهی از بخش مرکزی شهرستان خرمشهر است که 900 تَن سکنه دارد که از طایفه هلالات هستند ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج6 ) ، همینطور معموری، دهی از دهستان ‹دربقاضی› است که در بخش حومهِ شهرستان نیشابور واقع است و 499 تَن سکنه دارد ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ) . البته در جغرافیای سیاسی کیهان: ص75، مَعموری تیره ای از طایفه جانکی سردسیر هفت لنگ است.
◀راجع به دو اسم ‹معموری و ماموری› در تفحصات خود به دو نام ماموری ( معموری ) برخوردم که معموری نام بنکویی از تیره جانکی سردسیری طایفه بهداروند ( بهتیار وَند، بختیار وَند ) ایل هفت لنگ بختیاری است و شهرک مامور نیز روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان لُردگان در استان چهارمحال و بختیاری است. این روستا، در دهستان سردشت، قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲٬۳۴۳ نفر ( ۴۲۸خانوار ) بوده است.
🔸 ( برگرفته از نسخهِ مکتوب ‹کازیزی›
به قلم نصیب الله عزیزی ) 🔸
🌺🌺🌺🌺🌺
◀️ برای ایران: �هم اکنون، دشمن کفار ماییم � جهان را صحنه پیکار ماییم/ دراین دریا، دلا چون ارّه ماهی � عدوی مرغ ماهیخوار ماییم�.
◀️خطاب به مردم ایران؛
�چه گویم، که اصـل تو را گفته باشم � تو با غیـرت ایرانی، سرفرازی/غرور آفرین، مـردم روزگاری � تو چشم جهان را، به خود خیره سازی�.
... [مشاهده متن کامل]
◀️برای اسلام: �دین یعنی؛ بهترین کسب مقام � دین یعنی؛ کسب نیکو احترام/ دین یعنی؛ بهترین تحصیل علم � دین یعنی؛ استقامت یا دوام�.
☘️☘️☘️
عزیزی ( آقا ) از خومه زار فارس
🌺🌺🌺🌺🌺
⏪کازیزی ‹کاعزیزی›: کازیزی ‹کاعزیزی›، نام یکی از تیره های طایفه بَکِش از طوایف ایل ممسنی است که در مناطق دشت خومه زار و شهر خومه زار سکونت دارند. این قوم به زبان لُری صحبت میکنند.
◀️وجه تسمیه قوم کازیزی؛ عنوان ‹کازیزی› از ‹کاعزیزی› برگرفته شده و‹کا› اصطلاحی است که، در معنی قاعد ‹قاید› به کار رفتـه و در اجتمـاع لُر، مترادف با واژه ‹کَی› میباشد، که به منظور ادای احترام، پیشاوند اسامی خاص، قرار میگیرد و مفهوم بزرگی و سرداری و مانند آن را میرساند.
◀️راجع به �کَوی� در زبان اوستایی ( زبان باستانی ایرانیان و زبان کتاب اوستا مشتمل بر متون دینی زرتشتی ) و �کَی� در زبان فارسی میانه ( زبان پهلوی که پیش از زبان تکامل یافته فارسی دری یعنی: زبان فارسی امروزی، زبان رسمی دوره ساسانیان بوده ) ، گفته میشود؛ هر دو ( کَوی و کَی ) به معنای ‹شاه›، عنوان پادشاهان اسطوره ای کیانیان در اوستا است که بعدها توسط ساسانیان هند و شاهان ساسانی در ایران نیز استفاده شد. همینطور ‹کی› در شاهنامه، یک لقب سلطنتی است که به عنوان ‹شاه› یا ‹پادشاه› به پادشاهان اساطیری و تاریخی کیانی در واقع تعلق دارد. در شاهنامه، کیانیان به عنوان یک سلسله سلطنتی مطرح هستند که پس از پیشدادیان به قدرت رسیدند. از جمله پادشاهان کیانی که با لقب ‹کی› شناخته می شوند، می توان به کی قباد، کی کاووس، کی خسرو، کی لهراسپ، کی گشتاسپ و کی بهمن اشاره کرد.
◀️هرچند ‹کَی› در اوستا، به عنوان یک لقب سلطنتی برای پادشاهان اساطیری استفاده شده است. اما در زبان پهلوی نیز ‹کَی› به معنای ‹شاه› یا ‹شاهزاده› نیست و تنها به کیانیان اشاره دارد. طبق ویکی پدیا: ‹کیانیان› در اصل جمع ‹کَی› هستند که به معنای حکیم و دانشمند می باشد.
◀️به هر حال؛‹کا› نیز از ریشه ‹کَوی و کَی› گرفته شده که برای ادای احترام، پیشوند اسامی قرار گرفته یا میگیرد.
◀️راجع به قوم عزیزیِ خومه زار؛ ‹عزیزی› را منتسبان به ‹عزیز› میدانند. در این مورد نقل است؛ ‹عزیز› از اسامی اجداد و نیاکان این قوم است. چنانکه نقل شد؛ بهمن ماه سال 93، چند نفر از ساکنین سررود یاسوج و کوپن ممسنی ( به اسامی: ملا نصیر عسکری، حاج عزت اله عزیزی. . . ) ، با رجوع به یکی از اهالی اینجا ( رستم امیری ) ، اظهار خویشی با عزیزیهای خومه زار را مینمایند. در سفر تحقیقی ( مورخه جمعه؛ 9/9/97 ) ، اینجانب نصیب الله عزیزی ( به اتفاق آقای نصراله و احسان فرزند نعمت اله عزیزی ) ، به منطقه کوپن ممسنی رفته و با مراجعه به منزل آقای حاج عزت اله عزیزی ( فرزند کاعلی سوم، ساکن کوپن سُفلی ) ، پیگیرموضوع رابطه خویشاوندی عزیزیهای خومه زار با عزیزیهای کوپن شدم. ایشان راجع به منطقه کوپن ( کوپون به برخی الفاظ نادرست گوپان ) اظهار میداشت: ناحیه کوپن، متشکل از 4 نقطه سکونتی موسوم به: کوپن سُرنا، علیا، وسطی و سُفلی میباشد [دهخدا در فرهنگ لغت خود: گوپان را ‹چوپان و شبان› معنی کرده، اما به یک روایت محلی؛ چون در دوره پهلوی، در این محل، اقدام به توزیع اوراق کوپن شده، بدین نام، موسوم گردیده است].
◀️ طی مصاحبه با مادر حاجی به نام ‹بی بی فاطمه عزیزی› دختر عبدالله، متولد 1312 ( 85 ساله ) ، ساکن کوپن سفلی، اظهار شد که پدرجد طایفه عزیزی ساکن در نواحی کوپن، عبارت از؛ فردی به نام علی الفتح ( علی بزرگ ) پدر کامحمد پدر کاعلی ( علی کوچک ) پدر آقایان: کا مقیم و کاعزیز، به این ترتیب که؛ کاعلی کوچک یا کاعلی دوم پدر کاعزیز اول، کاعزیز اول پدر آقایان: کربلایی محمد، قاید احمد، قاید علیباز، قاید محمدقلی و کاعلی خومه زاری ( کاعلی سوم ) بوده است. بر این اساس، نام پدر هیبت ( جد عزیزی های خومه زار ) ، کاعلی بوده است. نصراله عزیزی از اهالی خومه زار میگوید؛ در سال 1348، در مسجد نورآباد، کنار پیرمردی لُرزبان نشسته بودم. او از من پرسید کجایی هستید؟ من گفتم؛ از عزیزیهای خومه زار، او گفت؛ جد شما، یک آدمی بود که به داخل ترکها فرار کرده بود، از آنجا که خارج شد، به دشت اله کرمی، رفت و آنجا سکونت گُزید. به نقل عزیزهای کوپن: دشت اله کرمی، نام خود را، از یکی از بزرگان قوم عزیزی خومه زار، به نام اله کرم، گرفته است.
◀️به طور کلی، چنان که نقل شد؛عزیزی های کوپن و خومه زار، از ایلات بختیاری و تبار آنها، در اصل از تیره نگین تاجی ( تیر تاجی ) طایفه جانکی ایل چهارلنگ بختیاری است.
◀️ تیرتاجی، نام تیره ای از بازماندگان اُمرای اتابکان لُر بزرگ ( ساکن در ایذه و مالمیر بین سالهای ۵۵۰ تا ۸۲۷ هجری قمری ) هستند. قراین و شواهد زیادی در رابطه با مهاجرت تیرتاجیها از سرزمین بختیاری ( ایذه و مال امیر ) به سرزمین کوهستان بویراحمد وجود دارد ( به اقتباس از نوشته جات امین نظری علی آباد در سایت جامع مردم بویراحمد ) .
◀️راجع به وجه تسمیه تیر ( تیار ) تاجی و نگین تاجی: آقای یعقوب غفاری ( از سادات مؤر درازی بویراحمد و امامزاده شاه مختار ) ، روایتی به شرح زیر، نقل میکند: زمانی که کیخسرو پادشاه کیانی، در شهر باستانی تُل خسرو، قصد تاجگذاری داشت، سران تمام طوایف را دعوت کرد و تاج پادشاهی، توسط رییس این طایفه، به سر کیخسرو گذاشته شد. از آن تاریخ به بعد، به این طایفه �تاجی� گفتند. قرنها گذشت تا زمانیکه امامزاده شاه عسکر ( پـدر امامزاده های نواحی بویراحمـد سردسیر و مدفون در کَریَک ) به این منطقه آمد و در دیدار با سران طـوایف، درباره سوابـق آنها سوالاتی کرد. رییس این طایفه، ضمن دادن توضیح در باره عنوان ‹تاجی› توسط کیخسرو، خود را معرفی کرد. شاه عسکر خوشحال شد و با اهداء نگینِ انگشتری خود، به او، اعلام کرد که از حالا به بعد، نام این طایفه ‹نگین تاجی› خواهد بود و از آن پس، به نگین تاجی مشهور شدند. تیره تیرتاجی ( نگین تاجی ) که گاهی از آن به طایفه یا ایل هم، یاد میشود، دارای تیره هایی ( چهار تیره اصلی و چهار تیره فرعی ) در بویراحمد و خارج از آن است. دکتر جواد صفی نژاد ( استاد تاریخ و جامعه شناسی دانشگاه تهران ) در کتاب عشایر مرکزی ایران، تنها چهار تیره؛ صیدالی، اولاد نبی، محمدصادقی و حاجتی را، در زُمره تیره های اصلی و بقیه ( امیر، مادوانی، حاتم، محمود آبادی ) را، مانند تیره دهنویی، در زُمره طوایف فرعی، یاد کرده است. برخی، امیرها را، در زُمره تیره های اصلی تیرتاجی، به حساب آورده، اولین سکونتگاه طایفه تیرتاجی در بویراحمد، منطقه ییلاقی زردک و گلشن مختار است. بیشترین مسیر کـوچ و ایلراه آنها ( از دامنه های دنا تا کهگیلویه، دشت مؤر، حوالی گچساران و زیدون بهبهان ) میباشد. قسمتهایی از مناطق رستم و ممسنی نیز به عنوان قشلاق آنهاست. تیرتاجی ( نگین تاجی ) ها، بعد از سَررُود و شهر یاسوج، در ناحیه دشمن زیاری شهرستان ممسنی، به ویژه در منطقه رستم و شهر مصیری و کوپون ( کوپن ) دارای بیشترین جمعیّت بوده است ( نظری، امین از اهالی ده علی آباد واقع در جنوب غربی یاسوج. تیر91 ) . به اذعان آقای الیاس خانِ مالک مقدم ( از خان زادگان و أعقاب ملا فریدون لُر ) ، بخشی از نگین تاجیها ( تیرتاجیها ) در گله دار فارس از توابع شهرستان مُهر در جنوب استان فارس زندگی میکنند. بخشی دیگر از تیرتاجیها نیز در حوالی شهر اهواز ( ده کاسه ) سکونت دارند.
◀️راجع به جانکی: جانَکی نیز از طوایف لُر شیعی پراکنده در منطقه ای به همین نام بوده که منطقه و طایفهِ جانکی در استان خوزستان است. این طایفه ( از جمله لُرهایی است که ) بنا به قول شرف خان بدلیستی در قرن ششم و هفتم هجری در زمان اتابکان، با چند طایفه دیگر از سوریه به ایران کوچیده و در این ناحیه ( مشرق خوزستان ) ، مسکن گزیده اند.
◀️چنانکه میدانیم، باغ ملک یکی از شهرستان های تازه تأسیس استان خوزستان ( در 1369 شمسی ) می باشد. این شهرستان که نخست، باغی پهناور بود، در قدیم ‹جانکی› نام داشته و نام آن مخفف ‹جانیکی› است که نام طایفه ای از اکراد ( عشایر ) بوده که در دوره اتابکان لُر بزرگ، به این منطقه آمده و تا روزگار صفویه، در این نواحی می زیسته اند. این منطقه در گذشته از توابع مالمیر ( مال امیر/ ایذج/ ایذه ) بود.
◀️منطقه پارسوماش ( محل سکونت قوم پارس ) در قسمت غربی سرزمین جانکی، قرار داشته است. جانکی کنونی، سرزمینی واقع در دامنه غربی کوه عظیمی موسوم به کوه مُنگَشت است. ارتفاعات مُنگَشْت ( که با جهت شمالی - جنوبی امتداد دارد و در تمام سال پوشیده از برف است ) ، میان قلمرو ایلات بَهمَئی، بختیاری و طایفه مَکْوَند و رامهرمز، قرار گرفته است.
◀️امروزه مُنگَشت نام دهستانی در بخش مرکزی شهرستان باغ ملک است که در فاصله 150 کیلومتری شهرستان اهواز ( استان خوزستان ) واقع شده است. در گذشته، منطقه جانکی به دو قسمت شمالی ( سرگچ ) و جنوبی ( زیرگچ ) تقسیم شده بود. سرگچ شامل: ارتفاعات کوهستان مُنگَشت ( به عنوان ) منطقه ییلاقی، و زیرگچ، دامنه های این ارتفاعات، قشلاق عشایر جانکی بود ( قائم مقامی، شم3، ص40 - 41، شم 10، ص8 ) .
◀️پیش تر، جانکیها در گروههای بزرگ عشایری، به طور مستقل در مسافتهای طولانی میان منطقه جانکی و سرزمینهای ایلات و عشایر همسایه آن، کوچ می کردند. جانکیها در کوچ ییلاقی خود، تا حدود خانمیرزا و فِلارد در خاک هفت لنگ بختیاری، پیش می رفتند ( صفی نژاد، 285؛ قائم مقامی، شم 5، ص 10 ) . ◀نقل است؛ طایفه شیرعلی ( شیرالی/ شیر عالی ) ، از ایلات کهگیلویه، پیش از سده دهم به منطقه جانکی گرمسیری کوچ کردند و در قسمت جنوبی آن ساکن شدند. پس از یکی دو سده، طایفه شیرعلی، مناطق گرمسیر جانکی را به تصرّف خود درآوردند ( همو، شم 3، ص 42 ) . . . در سده دهم قمری ( قرن 16 میلادی ) نیز طایفه مَکوَند، از ایل مَمَسَنیِ فارس، قسمت غربی خاک جانکی را به عنوان منطقه گرمسیری خود تصرّف کرد ( و همانجا ) ساکن شدند. در نتیجه، سرزمین جانکیها به نواحی سرگچ آن، محدود شد. در زمان شاه عباس اول صفوی ( حک: 996ـ 1038 ) در منطقه جانکی کشمکشهایی صورت گرفت. در اواخر سده دهم، شورشی گسترده در کهگیلویه روی داد و لشکری بیست هزار نفری ( به سرکردگی فردی به نام قلندر ) از طوایف کوچ نشین، از جمله از طایفه جانکی، به سمت دهدشت ( حاکم نشین کهگیلویه ) حرکت کرد، اما خلیل خان افشار ( حاکم کهگیلویه ) این شورش را سرکوب نمود ( اسکندر منشی، ج1 ص272ـ273 ) . در اواخر این سده، طایفه مُمْبِیْنی ( مُنبینی از ایلات کهگیلویه ) در سرزمین میان طوایف جانکی و شیرعلی قرارگرفتند. همینطور طوایف زنگنه، کُرد و کُردِ زنگنه نیز به تدریج از اواخر سده 10 تا 12ق/ 16 - 18م، از بهبهان به سمت منطقه جانکی کوچانده شدند. از این رو، جانکیها با ایلات و طوایفی که به سرزمینشان آمده بودند، درآمیختند و هر گروهی از آنها به یکی از ایلات و طوایف بزرگ تر و قدرتمندتر پیوستند. این جابجایی ها، موجب شد تا جنوب و مغرب منطقه جانکی، از تسلط طایفه جانکی خارج و اراضی آنها به سرگچ، منحصر شود ( قائم مقامی، یادگار، ش5، ص10ـ11، ش10، ص33ـ37 ) .
◀️جانکی گرمسیری و سردسیری؛ گروه هایی از جانکیها که در منطقه زیرگچ میان طوایف اشغالگر مانده بودند، به ‹جانکی گرمسیری›، و آنهاییکه در منطقهِ سرگچ به سر می بردند، به ‹جانکی سردسیری› معروف شدند ( همو، شم 5، ص 11؛ گارثویت، 122 ) . با این تغییرات، علاوه بر پراکنده شدن بسیاری از جانکیها، عده ای در ییلاق ساکن شدند که به طایفه های جانکی سردسیری معروف گردیدند.
◀️ نادرشاه در سال 1145 قمری ( سه سال قبل از سلطنت ) ، حکومت جانکی سردسیری و گرمسیری را به علیرضا بیک از سران طایفه زنگنه سپرد ( قائم مقامی، یادگار، ش5، ص11، ش9، ص12ـ13 ) .
◀️در زمان نادرشاه ( حک: 1148ـ1160قمری برابر با 1736 - 1747 میلادی ) طایفه های کُرد زنگنه ( شامل طوایف کُرد، زنگنه و کُرد زنگنه ) از کرمانشاهان به منطقهِ جانکی کوچ کردند ( اعتمادالسلطنه، ج 4، ص 2049 ) . همچنین طایفه کیان ارثی، که جزو گروه چهار لَنگ بختیاری بودند، توانستند به قسمت سرگچ جانکی، نفوذ کنند.
◀️در دوره نادرشاه، طایفه کیان ارثی ( کیارسی/ کنورسی ) چهارلنگ بختیاری نیز توانست مناطق ییلاقی جانکی را تصرّف کند و جانکی سردسیری را تحت انقیاد خود درآورد. انگار از همین سده تا اوایل حکومت کریم خان زند، منطقه جانکی تنها به جانکی گرمسیری اطلاق میشد.
◀در دوره قاجار، کیان ارثیها قسمتی از جانکی گرمسیری را هم تصرّف کردند و بدین ترتیب برخی از گروه های جانکی گرمسیری نیز جزو ابواب جمعی چهارلنگها درآمدند ( قائم مقامی، شم 3، ص 42 - 44؛ گارثویت، همانجا؛ راولینسن، 105 ) . پس از آن، با تسلط خانهای کیان ارثی بر جانکی گرمسیری، به تدریج جانکیهای بخش گرمسیر، جزو چهار لنگ بختیاری قلمداد شدند. یعنی در دوره قاجار ( 1210 ـ1344 ) ، منطقه جانکی، ضمیمه قلمرو ایلخانی بختیاری شد و نام جانکی، تنها به طوایف ساکن منطقه جانکی، اطلاق شده است، به گونه ای که در هر یک از قسمتهای جانکی سردسیر و جانکی گرمسیر، هر طایفه ای ( چه جانکی و چه غیر از آن ) که به سر میبُرد، جانکی سردسیری یا جانکی گرمسیری خوانده میشد. از این رو، در منابع گوناگون، جانکی سردسیری و گرمسیری، گاه شاخه ای از هفت لنگهای بختیاری و گاه از شاخه های چهارلنگ بختیاری، به شمار آمده است.
◀️در 1230، محمدتقی خان کیان ارثی از خانهای چهارلنگ بختیاری ( متوفی 1267 ) ، با احداث قلعه ای بر بالای تپه ای نزدیک آبادی قلعهْتُل ( قلعهِ تُل ) ، آنجا را مرکز حکومت خود و جانکی قرار داد ( امام شوشتری، ص180 ) .
◀️در اوایل دوره ناصرالدین شاه قاجار ( حک:1264ـ1313 قمری ) ، در پی تجزیه طایفه کیان ارثی به دو گروه و کوچ گروه رشید خانی به نواحی جنوبی جانکی، تسلط طایفه کیان ارثی بر تمام منطقه جانکی کامل شد ( قائم مقام، یادگار، ش 5، ص11 ) .
◀️گروه هایی از جانکیها تا 1366ش، میان دهستانهای شهرستان لُردگان استان چهارمحال و بختیاری، ییلاق و قشلاق می کردند. در سالهای اخیر طایفه جانکی کوچ را رها کرده و به تدریج یکجانشین شده اند و محل آنها به طور رسمی، از مناطق خوزستان به حساب می آید.
◀️امروزه منطقه جانکی مشتمل است بر: دهستانهای قلعه تُل به مرکزیت قلعه تُل، رودزرد به مرکزیت آبادی رود زرد، میداود به مرکزیت آبادی میداود سُفلی، مُنگَشت به مرکزیت آبادی ابوالعباس، هَپْرو به مرکزیت آبادی دورتو و سَرُلِه به مرکزیت آبادی دالان، که به طور عمده در شهرستان باغْ مَلِکِ استان خوزستان، قرار دارند ( ایران. وزارت کشور، معاونت سیاسی، 1382 ش الف، ذیل ‹استان خوزستان› ) .
◀️جانکی سردسیر ( شامل تیره های؛ برا محمدی، جلیلی، ریگی، معموری، بارزی، بروبر، شیاسی، سوتک، بوگر ) جزو باب بهداروند ( بختیاروند ) هفت لنگ است.
◀️البته معموره، روستایی است از توابع بخش گندمان شهرستان بروجن در استان چهارمحال و بختیاری، این روستا، در دهستان گندمان قرار داشته و بر اساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن، ۵۷۷ نفر ( ۱۳۹خانوار ) بوده است. علاوه بر این: معموری، دهی از بخش مرکزی شهرستان خرمشهر است که 900 تَن سکنه دارد که از طایفه هلالات هستند ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج6 ) ، همینطور معموری، دهی از دهستان ‹دربقاضی› است که در بخش حومهِ شهرستان نیشابور واقع است و 499 تَن سکنه دارد ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ) . البته در جغرافیای سیاسی کیهان: ص75، مَعموری تیره ای از طایفه جانکی سردسیر هفت لنگ است.
◀راجع به دو اسم ‹معموری و ماموری› در تفحصات خود به دو نام ماموری ( معموری ) برخوردم که معموری نام بنکویی از تیره جانکی سردسیری طایفه بهداروند ( بهتیار وَند، بختیار وَند ) ایل هفت لنگ بختیاری است و شهرک مامور نیز روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان لُردگان در استان چهارمحال و بختیاری است. این روستا، در دهستان سردشت، قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲٬۳۴۳ نفر ( ۴۲۸خانوار ) بوده است.
🔸 ( برگرفته از نسخهِ مکتوب ‹کازیزی›
به قلم نصیب الله عزیزی ) 🔸
🌺🌺🌺🌺🌺
با درود
در لامرد فارس طایفه بزرگی بنام دهدار سکونت دارند این طایفه مهاجر بوده که در حدود ۳۰۰سال پیش از نواحی کازرون وفیروزآباد به منطقه لامرد کوچ میکنند آنان ابتدا در غرب بخش وراوی روستایی بنام دهدار رضایی ایجاد میکنندوانجا ساکن میشوند پس از مدتی بدلایلی نامعلوم آنجا را ترک کرد و در روستای سه تنبک بخش اشکنان ساکن میشود هم اینک دهدارها در دهستان سیگار لامرد ساکن هستند
... [مشاهده متن کامل]
ازبستگان دهدار دردیکر نقاط استان فارس و بوشهر خواهشمندیم در صورت داشتن اطلاعات درباره طایفه دهدار یا دهداررضایی با ما تبادل اطلاعات نمایند
لامرد . دهستان سیگار . حسین سپهری دهدار
۰۹۱۷۷۸۲۲۵۲۷
در لامرد فارس طایفه بزرگی بنام دهدار سکونت دارند این طایفه مهاجر بوده که در حدود ۳۰۰سال پیش از نواحی کازرون وفیروزآباد به منطقه لامرد کوچ میکنند آنان ابتدا در غرب بخش وراوی روستایی بنام دهدار رضایی ایجاد میکنندوانجا ساکن میشوند پس از مدتی بدلایلی نامعلوم آنجا را ترک کرد و در روستای سه تنبک بخش اشکنان ساکن میشود هم اینک دهدارها در دهستان سیگار لامرد ساکن هستند
... [مشاهده متن کامل]
ازبستگان دهدار دردیکر نقاط استان فارس و بوشهر خواهشمندیم در صورت داشتن اطلاعات درباره طایفه دهدار یا دهداررضایی با ما تبادل اطلاعات نمایند
لامرد . دهستان سیگار . حسین سپهری دهدار
۰۹۱۷۷۸۲۲۵۲۷
طایفه دهدارها درحدود ۳۰۰سال پیش به منطقه لامرد مهاجرت میکنند آنان ابتدا در غرب شهر وراوی کنونی در روستای دهدار رضایی ( بقول محلی هایی امروزی روستای دهذاردی ) ساکن میشوند دهدار ها درحدود ۱۷۰سال پیش از روستای
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
دهدار رضایی وراوی کوچ کرده عده ای به سیمکان جهرم مهاجرت میکنند عده ای هم در روستای سه تنبک اشکنان ساکن میشوند درحدود ۱۰۰سال پیش بر اثر قحطی روستای سه تنبک خالی ازسکنه میشود ودهدارها به دهستان سیگار ( سگار ) کوچ میکنند دهدار های منطقه لامرد از تیره دهدار رضایی ایل سرخی کوهمره می باشند