طایجو
لغت نامه دهخدا
طایجو. ( اِخ ) خواندمیر ذیل عنوان «بیان ایالت طبقه سیم از سلجوقیان در مملکت روم و قونیه » آرد : در ایام غیاث الدین کیخسروبن کیقباد تایجونامی از امرای چنگیزی لشکر به روم کشیده کیقباد منهزم گردید و در سنه اربع و اربعین و ستمائة هَ. ق. وفات یافت. ( حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 540 ).
طایجو. ( اِخ ) پسر جغتای خان بن چنگیزخان و جغتای پسر دوم چنگیزخان بود و پس از مرگ چنگیزخان بر ماوراءالنهر و بعضی از حدود خوارزم و بلاد ایغور، کاشغر، بدخشان ، بلخ و غزنین تا کنار آب سند حکومت میکرد. جغتای در سال 638 هَ. ق. درگذشت و طایجو پسر هشتم او بشمار میرفت. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 78 «تایجو» شود.
طایجو. ( اِخ ) پسر منگوتیمور از شاهزادگانی است که در طغیان چند تن از امرای غازانی شاهزاده «سوکای پسر یشموت و نواده هولاکو» و «برلا» و «ارسلان اوغول » ظاهراً دعوت طغیان گران را پذیرفت ، ولی بیدرنگ امیر نوروز را از توطئه سوکا و برلا آگاه ساخت. ( از تاریخ مغول اقبال ص 262 ). صاحب حبیب السیر این واقعه را در حدود سال 695 هَ. ق. یاد کرده است. رجوع به حبیب السیرچ خیام ج 3 ص 147 و تاریخ غازان ص 102 و 103 شود.
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:تایجو
wikijoo: طایجو
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید