طامل

لغت نامه دهخدا

طامل. [ م ِ ] ( ع ص ) مردپلیدزبان. || بیباک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِ ) دوقو. ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به دوقو شود و آن را طله ملو نیز گویند. دوقوا. ( فهرست مخزن الادویه ). تخم گزر. بزرالجزر. تخم حویج.

فرهنگ فارسی

مرد پلید زبان یا بیباک یا دوقو

پیشنهاد کاربران

بپرس