طامر

لغت نامه دهخدا

طامر. [ م ِ ] ( ع اِ ) کیک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). برغوث. || ( ص ) جهنده. برجهنده. || ( اِ ) طامربن طامر. آنکه او را و پدرش را کسی نداند که کیست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس