معنی اصطلاح -> طاقت کسی طاق شدنصبر / تحمل / حوصله ی کسی به پایان رسیدن؛ بی تاب شدنمثال: دیگه داشت طاقتم طاق می شد و می ترسیدم که بلایی به سرش بیارم.