طاقت فرسا ی
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
نامحتمل ؛ غیرقابل تحمل . که نتوان تحمل کرد. که نتوان بر خود هموار نمود :
خیزم به روم که صبرنامحتمل است
جان در قدمش کنم که آرام دل است .
سعدی .
خیزم به روم که صبرنامحتمل است
جان در قدمش کنم که آرام دل است .
سعدی .