طاق برنهادن

لغت نامه دهخدا

طاق برنهادن. [ ب َ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) یا بر طاق نهادن. کنایه از فراموش کردن. ( برهان ) ( انجمن آرا ). || ترک دادن چیزی. ( برهان ) ( انجمن آرا ). و رجوع به بر طاق نهادن شود :
مرد از دورنگی طاق به ، این رنگها بر طاق نه
هم دور خور هم دور ده ، وانصاف بستان صبح را.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

یا بر طاق نهادن کنایه از فراموش کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس