ز کشتی چو کردیم هنگامه ساز
بگوئیم حرفی هم از طاسباز
خورد چرخ از چرخ آن دلربا
بمن حال گردید چون آسیا.
میرزا طاهر وحید.
|| محیل. مکار. ( مجمع التماثیل از بهار عجم و آنندراج ) : طاسبازی بدیدم از بغداد
چون جنید از سلوکش آگاهی
سر برون برد زیر جبه و گفت
لیس فی جبتی سوی اﷲ.
کمال خجندی.