طاحون

لغت نامه دهخدا

طاحون. ( ع اِ ) آسیا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به طاحونه شود :
بر در یاران تهیدست آمدن
هست بی گندم سوی طاحون شدن.
مولوی.
چون شما را حاجت طاحون نماند
آبرا از جوی اصلی باز راند.
مولوی.

فرهنگ فارسی

طاحونه: آسیا، آسیاب
( اسم ) آسیا طاحونه . یا طاحون هوا ( هوایی ) . آس بادی آسیایی که با باد گردد .

فرهنگ عمید

= آسیا

پیشنهاد کاربران

آسیاب
آسیا
کارگاهی برای خرد و آرد کردن گندم
چون شما را حاجت طاحون نماند
آب را در جوی اصلی باز راند
✏ �مولوی�

بپرس