طاب طاب
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
و بگذشته شدن او توان گفت که سواری و چوگان و طاب طاب و دیگر آداب اینکار مدروس شد .
پیشنهاد کاربران
عنصرالمعالی زیاری درباب تربیت فرزند نوشته: �. . . پدرم رحمه اله مرا بدان هردو سپرد، تا مرا سواری و نیزه باختن و زوبین انداختن و چوگان زدن و طاب طاب انداختن و کمند افکندن و جمله هرچه درباب فروسیّت و رجولیّت بود، بیاموختم . . . � ( عنصرالمعالی کیکاووس ابن اسکندر. قابوسنامه. باب بیست و هفتم )