ضیاگستر

لغت نامه دهخدا

ضیاگستر. [ گ ُ ت َ ] ( نف مرکب ) ضیاپاش. روشنائی بخش. ( آنندراج ) :
گاه چون اشکال اقلیدس سر اندر سر شود
گاه چون خورشید رخشنده ضیاگستر شود.
فرخی.
ظل طوبی است بر آنکس که ضیاگستر شد
آفتاب ِ شرف و حشمت و سلطان شرف.
سوزنی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) روشنایی بخش ضیا پاش .

فرهنگ عمید

روشنایی بخش: گاه چون اَشکال اقلیدس سر اندر سر شود / گاه چون خورشید رخشنده ضیا گستر شود (فرخی: ۴۹ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس