ضیاگستر. [ گ ُ ت َ ] ( نف مرکب ) ضیاپاش. روشنائی بخش. ( آنندراج ) : گاه چون اشکال اقلیدس سر اندر سر شودگاه چون خورشید رخشنده ضیاگستر شود.فرخی.ظل طوبی است بر آنکس که ضیاگستر شدآفتاب ِ شرف و حشمت و سلطان شرف.سوزنی.