ضهل

لغت نامه دهخدا

ضهل. [ ض َ ] ( ع ص ، اِ ) شیر گردآمده.هر چیز که اندک اندک و یکی بعد دیگری فراهم آمده باشد. ( منتهی الارب ). || آب اندک. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). آب اندک در جوی. ( مهذب الاسماء ).

ضهل. [ ض َ ] ( ع مص ) اندک اندک فراهم آمدن چیزی. ( منتهی الارب ). || اندک و تنک گشتن شراب و نوشیدنی. ( تاج المصادر ) ( منتهی الارب ). || بازگشتن بسوی اصل. || بازگشتن بسوی کسی نه به وجه مقاتلة و مغالبة،یا عام است. ( منتهی الارب ). بازگردیدن. ( تاج المصادر ). بازگردیدن بسوی کسی نه به وجه مقاتلة و مغالبة. ( منتخب اللغات ). || کم کردن و باطل ساختن حق کسی را. ( منتهی الارب ). || اندک اندک دادن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). || برداشتن و منسوب کردن خبر را بکسی. ( منتهی الارب ).

ضهل. [ ض ُ هَُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ضَهول. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

جمع ضهول

پیشنهاد کاربران

بپرس