جدول کلمات
من
مترادف ها
بی خبر، از خود بی خود، ناخود اگاه، غش کرده، عاری از هوش، نابخود، ضمیر ناخوداگاه، ضمیر نابخود
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
من
یک خبر یا یک پیامک کوتاه از عالم زیرین یا به قول فروید سرزمین تاریک ناشناخته و یا از ضمیر ناآگاه به گوش سر ضمیر خودآگاه و یا از عالم غیب باطنی به عالم شهود ظاهری : در عالم واقعی و عینی و شهودی بعدی که
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
پس از وقوع مه بانگ بعدی از خمیر مایه ساختاری همین عالم به ظهور و پیدایش و کثرت خواهد رسید، کلیه مردان این عالم در قالب های جسمانی زنانه و کلیه زنان این عالم در قالب های جسمانی مردانه به ظهور و پیدایش خواهند رسید و زندگی های دنیوی خودرا تجربه و سپری خواهند نمود . شناسائی عمق و ژرفنای ساختار روان فقط از طریق شناخت امیال جنسی فرعی و پنهانی و نهفته در پشت میل جنسی اصلی و آشکار و ظاهری و کشف علت و دلیل اصلی و ریشه ای موجود بودن تمایلات هم جنس گرایی در وجود افراد انسانی مقدور و میّسر و امکان پذیر می باشد و نه از راه و روش و طریق های دیگر. آن مردان و زنان که در عالم بعدی هرکدام در زمان و مکان و در بیزمانی و بیمکانی خاص و ویژه خویش روی کره زمین دیگر و زیر سقف آسمان دیگر به ظهور و پیدایش خواهند رسید و زندگی های دنیوی خودرا تجربه و سپری خواهند نمود، همین مردان و زنان این عالم نخواهند بود بلکه نیم زوج های خودی و بنیادی و ملکوتی هرکدام از آنان که در این عالم فقط بصورت امکان استعلائی یا بالقوه در وجود افراد انسانی موجود اند و نه به شکل موجودات مجرد و بریده از خمیر مایه واقعیت عینی. این نیم زوج های غیبی در وجود هرکدام از افراد انسانی از طریق بروز میل خفیف و معمولا پنهانی و ناپیدای هم جنس گرایی به غیر ، پیام و علامت و آیت حضور داشتن خودرا به گوش ضمیر خودآگاه افراد انسانی می رسانند. این همه ی پیام نمی باشد بلکه بخش ناچیزی از آن که به زبان تمثیل و تشبیه روی پشت کوه یخی شناور در آب اقیانوس نمایان است و بخش اعظم آن در زیر سطح آب قرار دارد و هنوز توسط غواصان و شکارچیان صید صدف ها و مروارید های گرانبهای روانی موجود در درون آنها ، به تور و دام نیافتاده اند.
《زیر آگاهی - آگاهی - روی آگاهی 》 یا 《زیر ایده ها - ایده ها - روی ایده ها 》یا 《ماقبل - طبیعت - ما بعد 》 یا به زبان روز مره و خودمانی تر :
《 زیر من - من - روی من 》 یا 《 زیر آقا - آقا - روی آقا 》 یا 《 زیر خانم - خانم - روی خانم 》 یا 《 زیر داماد - داماد - روی داماد 》 یا اینکه 《 زیر عروس - عروس - روی عروس 》. اختیار با خود شماست، هر گزینه ای که دوست داشتید می توانید انتخاب کنید. خود من بر اساس یک ضرب المثل قدیمی و عامیانه که بر اساس آن وضع داماد و عروس از پایین خراب است و آرایشگر خم ابروان آنان را کج و راست و هفت قلم آرایش می کند، بین امکانات و ترکیبات بالا گزینه زیر را انتخاب کرده ام :
... [مشاهده متن کامل]
《 زیر خدا - خدا - روی خدا 》و خوبی و امتیاز این گزینه نسبت به گزینه های بالا این است که چون خداوند متعال موجودی بیکران است، لذا بالا و پایینش و چپ و راستش و جلو و عقب اش با خودش همگی یکی می باشند.
《 زیر من - من - روی من 》 یا 《 زیر آقا - آقا - روی آقا 》 یا 《 زیر خانم - خانم - روی خانم 》 یا 《 زیر داماد - داماد - روی داماد 》 یا اینکه 《 زیر عروس - عروس - روی عروس 》. اختیار با خود شماست، هر گزینه ای که دوست داشتید می توانید انتخاب کنید. خود من بر اساس یک ضرب المثل قدیمی و عامیانه که بر اساس آن وضع داماد و عروس از پایین خراب است و آرایشگر خم ابروان آنان را کج و راست و هفت قلم آرایش می کند، بین امکانات و ترکیبات بالا گزینه زیر را انتخاب کرده ام :
... [مشاهده متن کامل]
《 زیر خدا - خدا - روی خدا 》و خوبی و امتیاز این گزینه نسبت به گزینه های بالا این است که چون خداوند متعال موجودی بیکران است، لذا بالا و پایینش و چپ و راستش و جلو و عقب اش با خودش همگی یکی می باشند.
Unbewusste با تلفظ اون بِوُسته در زبان آلمانی معادل واژه فارسی ناآگاه می باشد. در عوض واژه Selbstbewusste با تلفظ زِلبست بوُسته معادل خودآگاه فارسی می باشد. اطلاق صفت ناآگاه به باطن به این دلیل است که بخش خود آگاه بیرونی هنوز بطور کامل محتوای آنرا نشناخته است و نه اینکه باطن بخودی خود ناآگاه یا نادان باشد. کارها و فعالیت های خارق العاده ای که سلول ها بر طبق برنامه های ژنتیکی بطور آگاهانه انجام می دهند ( به عنوان مثال تولید هزاران نوع پروتئین ) از عهده ضمیر خودآگاه بیرونی به سهولت بر نمی آید بلکه به یک تکنولوژی عظیم نانویی و فمتوئی نیازمند می باشد. پس از این مقدمه کوتاه سوال زیر را می توان مطرح نمود : آن چه چیز یا چه موجودی است که در وجود موجودات زنده حیوانی و انسانی از پشت دریچه های حواس پنجگانه با محیط اطراف در ارتباط است و از طریق چشم یا قوه بینایی و باصره تصاویر را و از طریق گوش یا قوه شنوایی و سمعی صدا ها و از طریق بینی یا قوه بویایی و شامه بوها و از طریق ذائقه یا قوه چشایی و بذاقی و از طریق پوست یا قوه لامسه لمسیات را دریافت می کند و آنها ترکیب و تجزیه و نامگذاری می کند و بطور آگاهانه بخشی از آنها را در خاطره ثبت و ضبط می نماید و در باره آنها مشغول احساس کردن و فکر و خیال می شود و در جهت رفع نیاز ها و امیال غرایز طبیعی به تصمیم گیری و حرکت دادن بدن مشغول می شود و الا آخر ؟ آیا آن چیز یا آن موجود ، روح می باشد یا روان یا جان و یا من یا خود و یا نفس مجرد ؟ و یا اینکه هیچکدام از این ها نیست بلکه قوای ادراکی فهم و عقل هستند که از طریق عمل کرد روی دریافت های حواس پنجگانه به نتیجه گیری و قضاوت و احساس و فکر و خیال و تصمیم گیری در وجود انسان مشغول اند؟ هر متفکر و اندیشمندی که بتواند پاسخی حقیقی و منطبق بر واقعیت به این سوالات بظاهر ساده بدهد ، شاید بتواند به سهولت در یا دروازه ضمیر ناخودآگاه را افتتاح نماید و به کمک نور یک چراغ قوه سرکی به درون آن بکشد و محتوای آنرا مشاهده و روئیت نماید . گاهی اوقات به زبان تمثیل، ضمیر خود آگاه را به یک جزیره کوچک تشبیه می نمایند که بر اثر آتش فشانی از قعر و دل اقیانوس ضمیر ناخودآگاه سر بیرون آورده باشد و گاهی آنرا به یک کوه یخی تشبیه می کنند که تا سینه یا تا گلو در آب اقیانوس فرو رفته و فقط سر و راس آن پیدا ست و یک خرس قطبی سفید رنگ با دو یا سه فرزندش روی سر آن ایستاده و در احساس و اندیشه نجات خود و فرزندانش فرو رفته و با کنجکاوی اطراف را نظاره می کند. آن قسمت از کوه یخی که بالای سطح آب قرار دارد، ضمیر خود آگاه نامیده می شود و آن بخشی که در آب قرار دارد و تا حدودی با چشمان سر قابل مشاهده و روئیت می باشد، ضمیر پیش آگاه و بخشی که از ناف به بپایین تا ریشه در آب فرو رفته و تصویر آن با چشمان سر غیر قابل دریافت می باشد، ضمیر ناخودآگاه نامیده می شود. صرف نظر از این تمثیلات و تشابهات ، بعد از بنیانگذاران رشته های روانکاوی تحلیلی و غیر تحلیلی و روانشناسی فردی و خانوادگی و اجتماعی و رفتار شناسی یعنی فروید و آدلر و یونگ و فروم ، گویا یک متفکر و اندیشمندی از کالیبر آنان به این احساس و فکر و خیال نیافتاده باشد که در کف و قعر ناپیدای اقیانوس یا دریا و یا دریاچه ضمیر ناخودآگاه افراد انسانی ممکن است، صدف های بسته و مسدود وجود داشته باشند که هرکدام در دل و در زیر پوسته دهن و زبان بسته خویش حامل چند تا مراورید و گوهر و جوهر بسیار گرانبها باشند که صید و کشف و شهود آنها در زمینه های خود شناسی و طبیعت و کیهان یا جهان شناسی و خدا شناسی، فعالیت های قوای ادراکی فهم و عقل انسان را به مدارات و معارف بالاتری از معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی و معارف حاصل از استدلالات منطقی و عقلانی فلسفی و کشف و شهودات شوقانی و ذوقانی عرفانی و معارف حاصله در رشته های روانکاوی و روانشناسی، راهنمایی و هدایت نمایند. این حقیر گاهی اوقات در فکر و خیال خودم را مثل یک کوه نورد ناشی به راس کوه یخی و یا به یکی از قله های جزیره خودآگاه می رسانم و از آن بالا نگاهی به مناظر با شکوه موجود در اطراف راس و قله و دامنه های آنها و سطح و عمق اقیانوس می اندازم و با شگفت و اعجاب و حیرت در پوسته بیرونی و در دل صدف ها مجموعا ، مروارید ها یا گواهر و یا جواهر زیر را مشاهده میکنم که بیان آنها در قالب کلمات بطور خلاصه و مختصر و کوتاه و فشرده به شکل زیر می باشند :
... [مشاهده متن کامل]
الف - کاتِ گوری های پنجگانه جنسی :
برخلاف تصورات و بینش و باور قالب بر قوای ادراکی فاهمه و عاقله ( فهم و عقل ) خاص و عام ، هر فرد انسانی تنها دارای یک میل جنسی مردانه یا زنانه و یک سرنوشت جنسی به شکل یا مرد و یا زن نمی باشد بلکه پنج تا میل و سرنوشت جنسی مختلف و مختلط.
ب - همچنین برخلاف باور و بینش عمومی و خاص ، هر فرد انسانی تنها دارای یک من یا خود و یا یک نفس مجرد نمی باشد بلکه ده تا ، مشتمل بر پنج نفس مردانه و پنج نفس زنانه که یکی از آنها به شکل من تجربی مردانه یا زنانه در این عالم واقعی و عینی و شهودی به ظهور و پیدایش رسیده و می رسد و نُه تا از آنها در پشت پرده ظاهری هستی و وجود هرکدام از افراد انسانی به شکل نُه من استعلائی یا بالقوه ( و نه نُه موجود مجرد ) موجود می باشند و هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش و از پیش تعیین شده ، پشت سر هم در عوالم واقعی و عینی و شهودی خاص و ویزه خویش به ظهور می رسند و زندگی های کوتاه مدت دنیوی خودرا مثل این من های فعلی ، تجربه و سپری می نمایند و آنهم هرکدام با مراتب و درجات تکاملی فراوان بین دو سرحد؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال. این دو سرحد در طول سفر تکاملی بی پایان همیشه محدود و محصور خواهند بود بین نظام های احسن آفرینش مبداء و معاد و پس از آن بین معاد های متوالی و بیشمار. سفر و سیر و سلوک انسان بسوی رسیدن و بازگشت در معاد به حالت و نظم احسان آفرینش مبداء در سطح کمال ایده آل ، جدا از تار و پود کیهانی صورت نمی گیرد بلکه در بطن و بستر و در طول سفر کیهانی . این راه و سفر مقطعیِ نزولی و صعودی بطور پیوسته و خطی طی نمی شود بلکه منقطع و منزل به منزل یا وادی به وادی یا پله به پله و یا ایستگاه پشت سر ایستگاه و آنهم از طریق چرخه یا گردش و یا زنجیره وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و بطور یکسان و برابر در محتوای کلیه کیهان ها یا جهان های موازی و مساوی و بیشمار. در پایان فکر می کنم که اگر فروید و آدلر و یونگ و فروم ، در این لحظه زنده می بودند و محتوای این کامنت کودکانه را با گوشان سر خویش استماع می نمودند یا می شنیدند، مثل شمس و مولانا به رقص و پایکوبی مشغول می شدند. گرچه بر این باورم و ایمان دارم که آن بزرگواران در لحظه جاودانه حال که طول آن در علم فیزیک برابر با ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه و به زمان پلانک معروف می باشد، بموازات خواب ژرف و شیرین مرگ در بستر خاک این عالم واقعی و عینی و شهودی بطور همزمان در عالم غیب بیدارند و از حیات و زندگی روئیائی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بهشتی در بین کلیه گذشتگان و آیندگان زمینی خویش بر خوردار اند و به همه چیز و کلیه اسرار و راز های هستی و حکمت الهی واقف و آگاه اند. این است محتوای ضمیر ناخودآگاه بطور خلاصه و مختصر و کوتاه و شرح و توضیح و توجیه و تبیین پدیده جاودانه بودن زندگی از طریق چرخه یا گردش حلول روان یا تناسخ از دیدگاه خردمندان هندو و مصر باستان ( دو نوع و روش مختلف ) و یا رفت و آمد یا مهاجرت روان از عالم ایده ها به عالم محسوسات یا طبیعت و بازگشت آن پس از مرگ به عالم ماوراء طبیعت از دیدگاه افلاطون و یا قبض و جدایی روح بطور موقت در طول خواب های شبانه ( یا روزانه ) و بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی بهنگام مرگ و صعود و معراج آن در قالب مثالی ( به قول حکیم ملاصدرا ) به آسمان و یا به عالم میانی تحت عنوان برزخ از دیدگاه ادیان توحیدی - ابراهیمی بخصوص مسیحیت و بویژه اسلام و یا پریدن جان از قفس تنگ و موقتی خاکی و پرواز و مهاجرت آن از جهان فانی به جهان باقی از دیدگاه شاعران و ادیبان و عارفان پارسی و فارسی زبان و یا رهائی من یا خود یا نفس مجرد از قعر چاه طبیعت بهنگام مرگ و معراج و صعود و پرواز آن به بیرون از افق های دور دست طبیعت و رسیدن آن به ماوراء طبیعت و به آرامش رسیدن آن در آنجا از دیدگاه بعضی حکیمان و عارفان نواندیش دینی، جملگی بدون استثناء تخیلی - توهمی و اعتباری می باشند و بریده از واقعیت و نه حقیقی و منطبق بر واقعیت. در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بی جهت بدرد نیاورده باشم ، طوریکه پس از خواندن و شنیدن این کلمات خدای نخواسته نیازی به استعمال قرص یا داروی ضد سردرد داشته باشند.
رجعت انسان بسوی بازگشت به درگاه خداوند متعال نمی باشد، بلکه هدف حرکت و سفر انسان در پیشگاه بیکران خداوند متعال و در رکاب و بهمراه وی، بازگشت به نظام احسن آفرینش مبداء در معاد و برخورداری مجدد از زندگی اولیه ( یا آغازین و ازلی و ابدی ) در برترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
الف - کاتِ گوری های پنجگانه جنسی :
برخلاف تصورات و بینش و باور قالب بر قوای ادراکی فاهمه و عاقله ( فهم و عقل ) خاص و عام ، هر فرد انسانی تنها دارای یک میل جنسی مردانه یا زنانه و یک سرنوشت جنسی به شکل یا مرد و یا زن نمی باشد بلکه پنج تا میل و سرنوشت جنسی مختلف و مختلط.
ب - همچنین برخلاف باور و بینش عمومی و خاص ، هر فرد انسانی تنها دارای یک من یا خود و یا یک نفس مجرد نمی باشد بلکه ده تا ، مشتمل بر پنج نفس مردانه و پنج نفس زنانه که یکی از آنها به شکل من تجربی مردانه یا زنانه در این عالم واقعی و عینی و شهودی به ظهور و پیدایش رسیده و می رسد و نُه تا از آنها در پشت پرده ظاهری هستی و وجود هرکدام از افراد انسانی به شکل نُه من استعلائی یا بالقوه ( و نه نُه موجود مجرد ) موجود می باشند و هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش و از پیش تعیین شده ، پشت سر هم در عوالم واقعی و عینی و شهودی خاص و ویزه خویش به ظهور می رسند و زندگی های کوتاه مدت دنیوی خودرا مثل این من های فعلی ، تجربه و سپری می نمایند و آنهم هرکدام با مراتب و درجات تکاملی فراوان بین دو سرحد؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال. این دو سرحد در طول سفر تکاملی بی پایان همیشه محدود و محصور خواهند بود بین نظام های احسن آفرینش مبداء و معاد و پس از آن بین معاد های متوالی و بیشمار. سفر و سیر و سلوک انسان بسوی رسیدن و بازگشت در معاد به حالت و نظم احسان آفرینش مبداء در سطح کمال ایده آل ، جدا از تار و پود کیهانی صورت نمی گیرد بلکه در بطن و بستر و در طول سفر کیهانی . این راه و سفر مقطعیِ نزولی و صعودی بطور پیوسته و خطی طی نمی شود بلکه منقطع و منزل به منزل یا وادی به وادی یا پله به پله و یا ایستگاه پشت سر ایستگاه و آنهم از طریق چرخه یا گردش و یا زنجیره وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و بطور یکسان و برابر در محتوای کلیه کیهان ها یا جهان های موازی و مساوی و بیشمار. در پایان فکر می کنم که اگر فروید و آدلر و یونگ و فروم ، در این لحظه زنده می بودند و محتوای این کامنت کودکانه را با گوشان سر خویش استماع می نمودند یا می شنیدند، مثل شمس و مولانا به رقص و پایکوبی مشغول می شدند. گرچه بر این باورم و ایمان دارم که آن بزرگواران در لحظه جاودانه حال که طول آن در علم فیزیک برابر با ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه و به زمان پلانک معروف می باشد، بموازات خواب ژرف و شیرین مرگ در بستر خاک این عالم واقعی و عینی و شهودی بطور همزمان در عالم غیب بیدارند و از حیات و زندگی روئیائی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بهشتی در بین کلیه گذشتگان و آیندگان زمینی خویش بر خوردار اند و به همه چیز و کلیه اسرار و راز های هستی و حکمت الهی واقف و آگاه اند. این است محتوای ضمیر ناخودآگاه بطور خلاصه و مختصر و کوتاه و شرح و توضیح و توجیه و تبیین پدیده جاودانه بودن زندگی از طریق چرخه یا گردش حلول روان یا تناسخ از دیدگاه خردمندان هندو و مصر باستان ( دو نوع و روش مختلف ) و یا رفت و آمد یا مهاجرت روان از عالم ایده ها به عالم محسوسات یا طبیعت و بازگشت آن پس از مرگ به عالم ماوراء طبیعت از دیدگاه افلاطون و یا قبض و جدایی روح بطور موقت در طول خواب های شبانه ( یا روزانه ) و بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی بهنگام مرگ و صعود و معراج آن در قالب مثالی ( به قول حکیم ملاصدرا ) به آسمان و یا به عالم میانی تحت عنوان برزخ از دیدگاه ادیان توحیدی - ابراهیمی بخصوص مسیحیت و بویژه اسلام و یا پریدن جان از قفس تنگ و موقتی خاکی و پرواز و مهاجرت آن از جهان فانی به جهان باقی از دیدگاه شاعران و ادیبان و عارفان پارسی و فارسی زبان و یا رهائی من یا خود یا نفس مجرد از قعر چاه طبیعت بهنگام مرگ و معراج و صعود و پرواز آن به بیرون از افق های دور دست طبیعت و رسیدن آن به ماوراء طبیعت و به آرامش رسیدن آن در آنجا از دیدگاه بعضی حکیمان و عارفان نواندیش دینی، جملگی بدون استثناء تخیلی - توهمی و اعتباری می باشند و بریده از واقعیت و نه حقیقی و منطبق بر واقعیت. در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بی جهت بدرد نیاورده باشم ، طوریکه پس از خواندن و شنیدن این کلمات خدای نخواسته نیازی به استعمال قرص یا داروی ضد سردرد داشته باشند.
رجعت انسان بسوی بازگشت به درگاه خداوند متعال نمی باشد، بلکه هدف حرکت و سفر انسان در پیشگاه بیکران خداوند متعال و در رکاب و بهمراه وی، بازگشت به نظام احسن آفرینش مبداء در معاد و برخورداری مجدد از زندگی اولیه ( یا آغازین و ازلی و ابدی ) در برترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی می باشد.
در انگلیسی من هیچگاه نشنیدم بگویند my unconscious و آنجایی که می گویند my conscious اشاره به میدان است و هنوز نمی دانم معادل درست ضمیر ناخودآگاه چیست.
ضمیر واژه ای اربی و ناخودآگاه پارسی است؛ و جایگزین پارسی اینهاست:
هیناپ hinãp ناخودآگاه. ( هیناپ از کردی هه ناو= درون )
هیناپی که آدمی از آن آگاهی درستی ندارد و روانکاو می تواند با پرسش هایی از آن پرده برداری کند. حافظ: در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
هیناپ hinãp ناخودآگاه. ( هیناپ از کردی هه ناو= درون )
هیناپی که آدمی از آن آگاهی درستی ندارد و روانکاو می تواند با پرسش هایی از آن پرده برداری کند. حافظ: در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست