ضمیر ؛ منشعب از کلمه ی ضم یا زم. ضمایر اشاره به شخصی یا چیزی که دور یا نزدیک است، دارند. و در مکانی که ما هستیم نیست و غایب است یا پنهان است.
درحال بگوش هوش من گفت
وصف تو که با ضمیر شد ضم.
خاقانی
... [مشاهده متن کامل]
درک بهتر مفهوم نهفته در کلیدواژه ی ضمیر مرتبط با مطلب تحلیلی زیر ؛
ضمیمه ؛ اصطلاح رایج ضمیمه کردن به مفهوم پنهان بودن و نهفته بودن چیزی در درون یا پشت چیزی.
زمان ؛ کلیدواژه ی زمان از اون دست کلماتی است که مفهومش مرتبط و مُنطبق با حال حاضر و واقعیت موجود نیست بلکه مفهومی است مرتبط با نیستی ، نبودن ، پوکی و پوچی و عدم وجود انرژی و ماده. که این تعریف فقط برای گذشته و آینده صادق می شود. کلیدواژه ی زمان که ریشه ی اصلی این کلمه از کلمه ی زم منشعب شده و در کلماتی مثل زمستان زمین زم زم زمهریر و غیره، قابل مشاهده است اشاره به کمبود و یا عدم وجود ماده ، انرژی و حرارت در چیزی یا جایی را دارد.
متضاد ریشه ای و انطباقی کلمه ی زَم که معنا و مفهوم نیستی و عدم را در خود دارد کلمه ی مَز به معنی هستی و وجود و حیات و زندگی و بودن می باشد. ( مزینان مزایا مزیت مزد مزید مزدا مزون مزنه مظنه مزمن مزار موز موزیک میزوری میزان مازوت مازیار مازن مازندران )
اگر هم متضاد موازی و غیرانطباقی کلمه ی زم و زمان را بخواهیم نام ببریم کلمه ی فرصت می باشد. کلمه ی فرصت نیز در قانون و قواعد ایجاد کلمات منشعب از کلمه ی فارس و پارس به معنی انرژی دارای معنا و مفهوم می باشد.
در زبان انگلیسی امروزی برای کلمه ی زمان از کلمه ی epoch که به معنی دوران به زبان فارسی ترجمه و برگردان شده است در واقع مرتبط با کلمه ی پوچی در زبان فارسی می باشد.
زمستان ؛ ( زمست بعلاوه آن ) به مفهوم سرما. افزونه ی حرف آن جهت ایجاد اسم افزوده شده است مثل نیکان کامران زنگان رحمان و. . .
زمین ؛ به مفهوم خاک سرد و خشک
زم زم یا زمزم ؛ آب خنک خنک ، برند نوشابه ی زمزم نیز بر مبنای خنک نوشی آن نام گذاری گردیده است.
زمزمه ؛ سخن زیر لب و آهسته و کم صدا یا بی صدا یا صدای ضعیف و پَست
گفته که رمزیش نباشد ز بن
لحن بود زمزمه بی سخن.
امیرخسرو
زمهریر ؛ سرمای شدید و سوزناک و زخم زننده یا سرمای حرارت گیرنده.
زمغ یا صمغ ؛ شیره خشک و سرد درختان
زمخت ؛ سرد و سخت و خشک مرتبط با کلمه ی زُخان به مفهوم زخم زیاد و شدید که در زبان کردی کرمانجی وقتی هوا بسیار سرد باشد می گویند هوا زَخ دارد یعنی هوا زخم زننده است از کلمه ی زُخان در زبان ژاپنی به جای کلمه ی زمان از کلمه ی جیکان استفاده می شود که همان تغییر شکل یافته ی زیخان می باشد به مفهوم نیستی و پوچی و عدم وجود انرژی و گرما یا هر چیزی که وجود نداشته باشد و غایب باشد. حتی مفهوم نهفته در کلمه ی زخم به معنی هدر رفت انرژی در کلمه ی سُخره و مسخره کردن یعنی خنک کردن طرف مقابل دارای مفهوم می باشد. حتی کلمه ی زَخ در کلمه ی صخره به مفهوم سنگ سخت و سردی که به خود آب نمی گیرد در عالم واقع قابل مشاهده است. همچنین این مفهوم در کلمه ی زخارف و مزخرف به معنی بی ارزش و بی معنی و بیهوده قابل مشاهده است و فراوان از این دست کلمات.
زم یا سم ؛ به مفهوم مرگ آور و کشنده و سوزاننده
زمام ؛ گرفتن و مهار کردن انرژی زیاد تحت عنوان افسار لجام فرمان و غیره
ضَمّه ؛
ضمیر ؛ منشعب از کلمه ی ضم یا زم. ضمایر اشاره به شخصی یا چیزی که دور یا نزدیک است، دارند. و در مکانی که ما هستیم نیست و غایب است.
درحال بگوش هوش من گفت
وصف تو که با ضمیر شد ضم.
خاقانی
ضمیمه ؛ اصطلاح رایج ضمیمه کردن به مفهوم پنهان بودن و نهفته بودن چیزی در درون یا پشت چیزی. در مکاتبات اداری به برگه ای که رو نباشد و در پشت برگه پنهان باشد.
ضمناً ؛ به صورت ضمنی چیزی را که موجود نیست مطرح کردن. جمله ی مثالی؛ ضمناً اگر فلانی فلان کار را می کرد.
زمن یا ثمن ؛ بی ارزش کم بها با اصطلاح رایج ثمن بخس که کلمه ی بخس منشعب از کلمه ی خز به مفهوم سردی و خنکی و بی ارزشی دارای مفهوم می باشد.
زمره ؛ فوج و گروه یا گروه متفرق از مردم که در حال حاضر و در نزد ما نیستند.
مؤنث زَمِر. کم موی و کم پشم.
سوره زمر ؛ سی و نهمین سوره از قرآن کریم است و شامل ۷۵ آیه می باشد. این سوره مکی است و به موضوعات مختلفی از جمله توحید، قیامت، و پاداش و مجازات در آخرت می پردازد.
برخی از محورهای اصلی سوره زمر عبارتند از:
- تأکید بر توحید و یکتاپرستی
- دعوت به اخلاص در عبادت خداوند
- تأکید بر عدالت الهی و حساب و کتاب اعمال در روز قیامت
- سرنوشت نیکوکاران و بدکاران در آخرت
- تشویق به توبه و بازگشت به سوی خداوند
این سوره به ویژه تأکید می کند که انسان ها در روز قیامت به دسته های مختلف تقسیم می شوند و بر اساس اعمال خود مورد حسابرسی قرار می گیرند.
با این تعاریفی که برای اثبات مفهوم کلیدواژه ی زمان شد این اصطلاح رایج مرتبط با این مطلب که گفته می شود دنیا فقط یک روز است دنیا نه گذشته است و نه آینده بلکه دنیا همین امروز است در واقع بر طبق این تعریف از کلمه ی زمان این جمله ایجاد می شود ؛ دنیا فقط لحظه ی حال است لحظه ای که بین دو نیستی، هست شده است.
فلذا با این تفسیر اصطلاح آخر الزمان به معنی آخر و پایان پوچی و نیستی و تاریکی و شروع شکوفایی علم و معارف و شناخت حق و حقیقت دارای مفهوم می باشد. به یک تعبیر دیگر پایان جهنم دنیایی و شروع بهشت زمینی.
ضمیر ( درون ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
هیناب hināb ( کردی: henāv )
چتاس cetās ( سنسکریت )
ضمیر ( جانشین نام در دستور زبان ) : همتای پارسی این است:
راناب rānāb ( کردی، rānāv )
وَاذکُر رَّبَّک فی نَفسِکَ تَضَرُّعََا وَّخِیفَه
و یاد کن پروردگار خود را در ( ضمیر ) خودبه زاری و ترسگاری
جانام ( دستورزبان )
برابرواژه ی �ذهن� چیست؟؟؟
من خودم بسیار می اندیشیدم که به جای واژه �ذهن� در زبان پارسی چه بگوییم.
در کشف المحجوب دیدم که نوشته شده بود: ذهن یعنی هوش.
من خودم کمابیش واژه ی هوش را برای ذهن نمی پذیرم، درخور هم نیستند.
... [مشاهده متن کامل]
کس دیگری را دیده بودم که به جای �ذهن� می گفت: �نهان�.
نهان هم خوب نیست چون نهان به جای ضمیر و باطن بکارمی رود.
پس از کندوکاوهای بسیار به واژه ی �اندیشمان� رسیدم.
اندیشمان: اندیش مان.
چنان که: در ذهن من این می گذرد که. . . در اندیشمان من این می گذرد که. . .
واژه ی اندیشمان برای ترجمانی نوشتارهای هستی شناسیک بسیار خوش کاربرد خواهد بود: )
پارسی را پاس بداریم.
فرانام
ضمیر در دستور زبان اکثر زبان ها به کلماتی گفته میشود که برای جلوگیری از تکرار بیش از حد نام بکار میروند. در بعضی زبان ها مانند فرانسوی ضمیر های قیدی هم وجود دارند که از تکرار بیش از اندازه یک زمان یا مکان یا هر قید دیگری در گفتمان جلوگیری میکند و به زبان دیگر گفتگو یا سخنرانی را روان میکند.
... [مشاهده متن کامل]
برای برابر فارسی ضمیر و ضمیر قیدی میتوان
�فرانام� و �فرانام قیدی� ویا
�نام نِشین� و �قید نِشین� را بکار برد.
ضَمیر: ١. درون، اندرون، دل، ذهن، سرشت، نهاد، وجدان ٢. [دستورِ زبان] نامواژه
واژه ضمیر
معادل ابجد 1050
تعداد حروف 4
تلفظ zamir
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: ضمائر]
مختصات ( ضَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی zamir
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
زیرنام= ضمیر
کاربرد: دردستور زبان است.
جانِشینام = ضمیر
{جانشینام: جانشین نام. در کل به معنای نام جانشین}
در فرهنگ لغت ( لغتنامه ) برای نشان دادن ضمیر خود کلمه" ضمیر " را می نویسند یااز علامت اختصاری "ضم" استفاده می کنند؛ مثال از فرهنگ دهخدا:
انا
انا. [ اَ ] ( ع ضمیر ) مَن.
اما مثال از فرهنگ معین:
انا
( اَ ) [ ع . ] ( ضم . ) ۱ - من . ۲ - مخفف اناالحق
"فرانام" درست است و از سوی همه بکار برده می شود
برابر پارسی ضمیر ( عربی ) ، فَرانام ( pronoun ) است.
در دل
باطن دل
این درختانند همچون خاکیان دست ها برکرده اند از خاکدان با زبان سبز و دست دراز از ضمیر خاک می گویند راز از جلال الدین محمد مولوی دفتر اول
درون ، باطن
به جای اسم
ضمیر ( من . تو . او . ما . شما . ایشان )
جای نام [دستور زبان فارسی]
( دستوری ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
لَکاپ ( کردی: لَکاو )
راناپ ( کردی، راناو )
اوپاد ( سنسکریت: اوپادْهی )
( = درون، باطن ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
هیناپ ( کردی: هه ناو )
ژیتاس ( سنسکریت: چِتاس )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)