ضمنا

/zemnan/

مترادف ضمنا: اشارتاً، اشاری، بعلاوه، درضمن

متضاد ضمنا: تلویحاً

برابر پارسی: هم چنین، نیز، دراین میان، با آنکه، باهمه این ها، افزون برین، در پیوست | ( ضمناً ) همچنین، در این میان، از سویی، از سوی دیگر

معنی انگلیسی:
meanwhile, in the meantime, incidentally, by the way, implicity, apropos, inter alia, withal, parenthetically

فرهنگ فارسی

۱ - در میان مکتوب یا کلام در ضمن در طی . ۲ - به طور اشاره به کنایه مقابل صریحا صراحه .

فرهنگ معین

( ضمناً ) (ض نَ نْ ) [ ع . ] (ق . ) در درون ، در میان ، در ضمن ، در طی .

فرهنگ عمید

علاوه برآن.

مترادف ها

nevertheless (قید)
باز، هنوز، ضمنا، با این حال

however (قید)
بهر حال، هنوز، ضمنا، با اینکه

simultaneously (قید)
با هم، ضمنا، به صورت همزمان

at the same time (قید)
ضمنا

meantime (قید)
ضمنا، در ضمن، ضمائم، در این ضمن، در اثناء، در خلال

meanwhile (قید)
ضمنا، در ضمن، در این ضمن، در اثناء، در خلال

by the way (قید)
ضمنا، اتفاقا

in the interim (قید)
ضمنا

withal (قید)
بعلاوه، ضمنا، با آن، با این

فارسی به عربی

ضمنی , فی اثناء ذلک , فی هذه الاثناء

پیشنهاد کاربران

برداشت یک معنی و مفهوم از محتوی یک ماجرا و حادثه
inter alia
to boot
شایان ذکر است
بیشتر اینکه - به پیوست -
by the way
ضمناً. ( قید ) در ضمن. ( منبع: لغتنامۀ هخدا - رجوع شود به «ضمن» )

بپرس