ضمانت کردن


برابر پارسی: پایندیدن

معنی انگلیسی:
guarantee, vouch, warrant, to guarantee, to warrant

مترادف ها

sponsor (فعل)
ضمانت کردن، مسئولیت را قبول کردن، بانی چیزی شدن

guarantee (فعل)
عهده دار شدن، عهد کردن، ضامن دادن، ضمانت کردن، تعهد کردن

warrant (فعل)
تضمین کردن، گواهی کردن، ضمانت کردن

vouch (فعل)
اطمینان دادن، تایید کردن، ضمانت کردن

insure (فعل)
بیمه کردن، ضمانت کردن، بیمه بدست اوردن

فارسی به عربی

امن (فعل ماض ) , جواب , ضمان , متبنی

پیشنهاد کاربران

بپرس