ضلل
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی ظُّلَلِ: سایبانها (جمع ظُلَّة )
تکرار در قرآن: ۱۸۹(بار)
ضلال و ضلالت به معنی انحراف از حق است. . من تو را و قومت را در انحراف و گمراهی آشکار میبینم. یعنی انحراف از راه حق. معنی آن از مقابله با هدایت بهتر روشن میشود چنانکه فرموده: . راغب گوید: «الضَّلالُ: اَلْعُدُلُ عَنِ الطَّریقِ الْمُسْتَقیمِ وَ یُضادُّهُ اَلْهِدایَةُ» قول صحاح و قاموس و اقرب و نهایه نیز قول راغب است. و اینکه بعضی هلاکت، و گم شدن، باطل و فضیحت را از معانی ضلال شمردهاند، اینها لازم معنای اوّلی است که همان انحراف باشد در قرآن مجید نیزگاهی به کار رفته است. مثل . که میشود گفت به معنی باطل است و عبارت اخرای انحراف از حق میباشد و نظیر . یعنی زمانیکه در زمین گم شدیم و پوسیدیم و خاک شدیم آیا در خلقت جدیدی خواهیم بود؟ نظیر ، . * اضلال: منحرف کردن. گمراه نمودن. ، . آیا در قرآن به خدا و شیطان و دیگران نسبت داده شده است. مثل . بعداً در این زمینه مشروحاً سخن خواهیم گفت. و درباره شیطان فرموده: . * ضالّ: منحرف از حق. گمراه ، . درباره نسبت ضلالت به حضرت رسول و موسی علیهما السلام و نیز مراد از آن در سوره حمد بعداً توضیح خواهیم داد. * اضلّ: اسم تفضیل است. . * تضلیل:منحرف کردن و گمراه و ضایع نمودن . آیا حیله آنها، آنها را در انحراف و تباهی قرار نداد؟یعنی آنها تدبیر ویرانی مکّه را کرده بودند تدبیرشان را تباه ساخت. آن گاه که حیله کسی را تباه و منحرف کنند گویند: «ضَلَّلَ کَیْدَهُ». مصدر در آیه به معنی مفعول است. نظری به بعضی از آیات * . ضلالت در این آیه به معنی نسیان است به قرینه «فَتُذَکِّرَ» و آن انحراف در یادآوری است. حمزه که یکی یادآوریاست. حمزه که یکی از قرّاء است «اِنَّ تَضِلَّ» را شرطیّه خوانده ولی دیگران آن را به فتح الف خواندهاند و آن علت بودن دو نفر زن به جای یک مرداست یعنی: اگر دو مرد نبود یک مرد و دو زن شاهد بگیرید تا در صورت نسیان یکی آن دیگریبه وی تذکّر دهد و یادآور شود. از این آیه میشود بدست آورد که فراموشی در زنان بیشتر از مردان است. و نیز میشود: آن را شرط خواند و ضلال را به معنی انحراف دانست یعنی: اگر یکی ار ادای شهادت منحرف گردید و فریفته شد دیگری او را متذکر گرداند و از خدا بترساند این برای آن است که احساسات در زن غلبه دارد شاید او را گول زده و به ترک شهادت یا تغییر آن وادارند. این معنی در صورت فتح الف نیز درست است. * لفظ ضلال در آیات با چهار وصف: مبین، بعید، قدیم، کبیر، توصیف شده است مثل ، ، ، . این وصفها راجع به مطلب صدر آیات است و وصف بعید نوعاً درباره شرک و کفر به قیامت و کفر به خدا به کار رفته مثل ، . و نیز فرموده: . * . این دو آیه راجع به حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم است. نظیر این قول موسی علیه السلام است که در جواب اعتراض فرعون که یک نفر قبطی را کشتهای فرمود: . باید دانست: مراد از ضلال پیوسته انحراف دینی و عملی یعنی کفر و معصیت نیست بلکه ضلال اعم از این دو معنی است.. پسران یعقوب میگفتند منظورشان این بود: کثرت علاقه پدرمان نسبت به یوسف و برادرش با آنکه ما گروهی قوی و کارکن هستیم انحراف و مبالغه است. هکذا آن گاه که کاروان از مصر به سوی کنعان رهسپار شد و خبر پیدا شدن یوسف و نیز پیراهن وی را همراه داشت، یعقوب فرمود: اگر سفیهم نشمارید من بوی یوسف را احساس میکنم. گفتند: یوسف:95]. یعنی به خدا تو در مبالغه و انحراف دیرین خود هستی و همان فرط علاقه به یوسف به این خیال و این سخن سبب شده است. پیداست که ضلال در آیه غرضشان مبالغه در حبّ یوسف و برادرش بود و به نظرشان چنان علاقه مورد نداشت که آنها جمعی+ت نیرومندی بوده و کار یعقوب را اداره میکردند. و میبایست پدرشان آنها را بیشتر یا اقلّاً مثل یوسف و برادرش دوست بدارد. علی هذا ضلالت در آیه «وَ وَجَدَکَ ضالّاً فَهَدی» انحراف از نبوت است یعنی تو پیامبر نبودی و از پیامبری کنار بودی. خدا تو را هدایت کرد و هدایت، رسالت دادن است مثل و ایضاً مثل . و . این آیات روشن میکنند که آن حضرت پیش از رسالت چیزی از نبوّت خود نمیدانست و نسبت به آنها منحرف و کنار بود، تا خدا به آن آیات هدایتش فرمود و رسالت داد. و گرنه نمیشود گفت: نعوذ باللّه تو گمراه بودی، بد کار بودی خدا هدایتت نمود. امین الاسلام طبرسی در مجمع هفت قول درباره این آیه آورده قول اول این است: خدا تو را ضالّ (و منحرف) یافت از نبوت و شریعتی که الان داری یعنی از اینها غافل بودی به آن دو هدایت فرمود و آن قول حسن، ضحاک، و جبائی است آنگاه قسمتی از آیه شوری و یوسف را که در بالا نقل شد آورده است. در کشّاف گوید:معنای آن ضلال (و انحراف) از علم شرایع و آنچه با شنیدن بدست میآید، است مثل «ما کُنْتَ تَدْری مَاالْکِتابُ وَ لا الْایمانُ». بیضاوی گوید: تو را از علم حکمتها و احکام ضالّ (و منحرف) یافت. در تفسیر جلالین گفته: «وَوَجَدَکَ ضالّاً عَّما اَنْتَ عَلَیْهِ اِلْآنَ مِنَ الشَّریعَةِ». همچنین است قول جوامع الجامع و تفسیر ابن کثیر. اقوال دیگری از قبیل این که آن حضرت در کودکی در شعاب مکّه راه خود را گم کرد و نظیر آن گفتهاند ولی بسیار است که چنین چیزهای سبک مراد باشد. اما درباره موسی که به فرعون فرمود: «فَعَلْتُها اِذاً وَ اَنَا مِنَ الضّالّین» به نظر میآید مراد عدم علم و ندانستن است یعنی: من آن کار را کردم در حالیکه نمیدانستم به قتل قبطی منجر خواهد شد. و قتل خطائی واقع شد. در سوره قصص: پس ازآن که استغاثه سطی نقل شده میفرماید: . یعنی: موسی به او مشت زد و او را کشت. گفت: این منازعه که اینها میکردند از عمل شیطان است و او دشمن و اضلالگر آشکاری است. از این کلمه روشن میشود که موسی از اینکه دفاع او از سبطی منجر به قتل قبطی شد تاراحت بوده است لذا فرموده: این منازعه کار شیطان است که چنین گرفتاریها به بار میآورد. در المیزان از عیون اخبار الرضا نقل شده که حضرت به مأمون فرمود: «هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ» یعنی:این اقتتال که میان این دو نفر واقع گردید. و اگر «هذا» به عمل موسی راجع باشد ظاهراً مراد آن است: انجامیدن دفاع به قتل از کار شیطان است که من میخواستم فقط از سبطی دفاع کنم نه اینکه قبطی را بکشم. و اینکه در ذیل همان آیه آمده: «قالَ رَبِّ اِنّی ظَلَمْتُ نَفْسی فَاغْفِرلی فَغَفَرَلَهُ» قهراً مراد آن است که خدایا من خودم را به زحمت انداختم فرعونیان این کار را نادیده نخواهند گرفت برای من چارهای کن و از کید آنها خلاصم نما. خداوند ا. را چاره کرد که به مدین گریخت و از فرعون خلاص شد چنانکه در مقام امتنان فرموده: . غفران به معنی پوشاندن است «غفر الشیء: ستره»غفران ذتوب نیز بدان مناسبت است. لذا هیچ مانعی ندارد که بگوئیم مراد موسی از ضلالت همان ندانستن عاقبت امر است یعنی: ای فرعون من آن کار را کردم در حالی که نمیدانستم منجر به قتل خواهد شد و قتل خطائی بوده لذا عقوبتی بر من نیست. و چون از شما ترسیدم فرار کردم. کار موسی گناه نبود لذا قرآن در مقام امتنان «فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ» فرموده و در سوره قصص پیش از قصّه قتل قبطی آمده .آن که خدا چنین تعریفش کند قتل عمد از وی سر نزند. و آن جا که به خدا عرض میکند: . به اعتبار عقیده فرعونیان است و یا به اعتبار معنای لغوی «ذنب» است که کار و وخیم العاقبة باشد و امّا این که معصیت خدا باشد دلیلی نداریم چنانکه در المیزان فرموده است. اضلال خدا یعنی چه ؟ اضلال چنانکه در گذشته گفته شد، در آیات قرآن هم به خدا نسبت داده شده، هم به شیطان و هم به دیگران باید دانست اضلال خدا ر.ی چه شرایطی است و چگونه و برای کدام کسان است. آیاتی داریم از این قبیل: ، ، ، ، . از ایت قبیل آیات در قرآن بسیار است. ولی در عین حال این اضلال عمومیّت ندارد خدایند در آیات دیگری بیان میکند از قبیل: ، ، ، . این آیات به خوبی روشن میکنند که خداوند هر کسی را اضلال نمیکند بلکه مورد اضلال خداوندی فاسقان، ظالمان، مسرفان و کافران اند. مخصوصاً آیه اول که مفید حصر است اما اینکه خدا چرا آنها را اضلال میکند باید علت را در خود آن گروهها جستجو کرد و با تدبر و دقت روشن میشود که آنها با سوء اختیار خویش طریق ناحق را انتخاب میکنند خداوند نیز اضلالشان میکند به عبارت دیگر خداوند رویاننده است هر که زهر به کار آن را میرویاند و هر که شهد به کارد آن را. خداوند پیوسته به بندگان نیرو میدهد هر که در راه بد رود و هر که درراه خوب. پس علت اضلال در خود گمراهان است که عبارت باشد از فسق، ظلم اسراف، و کفر. در صدر آیه «کَذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ» هست: «وَلَقَدْ جاءُکُمْ یُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَیِّناتِ فَمازِلْتُمْ فی شَکٍّ مِمّآ جاءَکُمْ بِهِ حَتّی اِذا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً کَذالِکَ...» این نشان میدهد که عدم تدبّر در آیات بیّنات یوسف و پیوسته ماندن در شکّ و منقطع دانستن وحی خدا، سبب اضلال شده است ما بعد آیه «کَذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ الْکافِرینَ» این طور آمده: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِیالْاَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ». یعنی اضلال خودپسندی و شرک بوده است. این مطلب طوری است که خداوند در بعضی از آیات هدایت را به خودش نسبت میدهد و ضلالت را طور دیگر بیان میکند. مثل ، . یعنی کارشان و کفرشان ضلالت را بر آنها تثبیت کرد. در بعضی از آیات آمده: آنها خود ضلالت را خریدند و آن را به جای هدایت گرفتند: ، . و به منضمون بعضی آیات، خدا هیچ قومی را اضلال کننده نبوده مگر پس از اتمام حجت و بیان واقعیّت . * . این آیه مردم را به سه گروه نعمت دادگان، غضب شدگان، و گمراهان تقسیم میکند. گروه اول عبارت اند از انبیاء و صدّیقان و شهیدان و صالحان چنانکه در آیه دیگر هست . گفتهاند: مغضوب علیهم عبارت اند از یهود، و ضالّین از نصاری، که این دو کلمه درباره آنها در قرآن به کار رفته است. در تفسیر عیاشی دو حدیث از محمد بن مسلم و معاویة بن وهب از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که مغضوب علیهعم را به یهود و ضالّین را به نصاری تفسیر فرموده. در مجمع روایت محمد بن مسلم را از تفسیر عیاشی نقل فرموده است. ملاحضه آیات قرآن معنی این دو کلمه را اعمّ از یهود و نصاری نشان میدهد. هر یک در جای دیگری به کار میرود و قابل جمع هم هستند. در این صورت فرمایش امام علیه السلام یا از باب تطبیق است و یا این که در این آیه فقط آن دو گروه مراد اند، دقت در عقاید و اعمال یهود نشان میدهد که آنها در عقاید و اعمال یهود نشان میدهد که آنها واقعاً مغضوب علیهم اند. و گرایش بع رهبانیّت و ترک دنیا، مخالفت کلیسا که در گذشته با علوم کرد، انحراف و ضلالت نصاری را بهتر نشان میدهد در تفاسیر اهل سنت نیز روایاتی در تطبیق و یا مراد بودن یهود و نصاری نقل شده است رجوع شود به تفسیر ابن کثیر و غیره.
تکرار در قرآن: ۱۸۹(بار)
ضلال و ضلالت به معنی انحراف از حق است. . من تو را و قومت را در انحراف و گمراهی آشکار میبینم. یعنی انحراف از راه حق. معنی آن از مقابله با هدایت بهتر روشن میشود چنانکه فرموده: . راغب گوید: «الضَّلالُ: اَلْعُدُلُ عَنِ الطَّریقِ الْمُسْتَقیمِ وَ یُضادُّهُ اَلْهِدایَةُ» قول صحاح و قاموس و اقرب و نهایه نیز قول راغب است. و اینکه بعضی هلاکت، و گم شدن، باطل و فضیحت را از معانی ضلال شمردهاند، اینها لازم معنای اوّلی است که همان انحراف باشد در قرآن مجید نیزگاهی به کار رفته است. مثل . که میشود گفت به معنی باطل است و عبارت اخرای انحراف از حق میباشد و نظیر . یعنی زمانیکه در زمین گم شدیم و پوسیدیم و خاک شدیم آیا در خلقت جدیدی خواهیم بود؟ نظیر ، . * اضلال: منحرف کردن. گمراه نمودن. ، . آیا در قرآن به خدا و شیطان و دیگران نسبت داده شده است. مثل . بعداً در این زمینه مشروحاً سخن خواهیم گفت. و درباره شیطان فرموده: . * ضالّ: منحرف از حق. گمراه ، . درباره نسبت ضلالت به حضرت رسول و موسی علیهما السلام و نیز مراد از آن در سوره حمد بعداً توضیح خواهیم داد. * اضلّ: اسم تفضیل است. . * تضلیل:منحرف کردن و گمراه و ضایع نمودن . آیا حیله آنها، آنها را در انحراف و تباهی قرار نداد؟یعنی آنها تدبیر ویرانی مکّه را کرده بودند تدبیرشان را تباه ساخت. آن گاه که حیله کسی را تباه و منحرف کنند گویند: «ضَلَّلَ کَیْدَهُ». مصدر در آیه به معنی مفعول است. نظری به بعضی از آیات * . ضلالت در این آیه به معنی نسیان است به قرینه «فَتُذَکِّرَ» و آن انحراف در یادآوری است. حمزه که یکی یادآوریاست. حمزه که یکی از قرّاء است «اِنَّ تَضِلَّ» را شرطیّه خوانده ولی دیگران آن را به فتح الف خواندهاند و آن علت بودن دو نفر زن به جای یک مرداست یعنی: اگر دو مرد نبود یک مرد و دو زن شاهد بگیرید تا در صورت نسیان یکی آن دیگریبه وی تذکّر دهد و یادآور شود. از این آیه میشود بدست آورد که فراموشی در زنان بیشتر از مردان است. و نیز میشود: آن را شرط خواند و ضلال را به معنی انحراف دانست یعنی: اگر یکی ار ادای شهادت منحرف گردید و فریفته شد دیگری او را متذکر گرداند و از خدا بترساند این برای آن است که احساسات در زن غلبه دارد شاید او را گول زده و به ترک شهادت یا تغییر آن وادارند. این معنی در صورت فتح الف نیز درست است. * لفظ ضلال در آیات با چهار وصف: مبین، بعید، قدیم، کبیر، توصیف شده است مثل ، ، ، . این وصفها راجع به مطلب صدر آیات است و وصف بعید نوعاً درباره شرک و کفر به قیامت و کفر به خدا به کار رفته مثل ، . و نیز فرموده: . * . این دو آیه راجع به حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم است. نظیر این قول موسی علیه السلام است که در جواب اعتراض فرعون که یک نفر قبطی را کشتهای فرمود: . باید دانست: مراد از ضلال پیوسته انحراف دینی و عملی یعنی کفر و معصیت نیست بلکه ضلال اعم از این دو معنی است.. پسران یعقوب میگفتند منظورشان این بود: کثرت علاقه پدرمان نسبت به یوسف و برادرش با آنکه ما گروهی قوی و کارکن هستیم انحراف و مبالغه است. هکذا آن گاه که کاروان از مصر به سوی کنعان رهسپار شد و خبر پیدا شدن یوسف و نیز پیراهن وی را همراه داشت، یعقوب فرمود: اگر سفیهم نشمارید من بوی یوسف را احساس میکنم. گفتند: یوسف:95]. یعنی به خدا تو در مبالغه و انحراف دیرین خود هستی و همان فرط علاقه به یوسف به این خیال و این سخن سبب شده است. پیداست که ضلال در آیه غرضشان مبالغه در حبّ یوسف و برادرش بود و به نظرشان چنان علاقه مورد نداشت که آنها جمعی+ت نیرومندی بوده و کار یعقوب را اداره میکردند. و میبایست پدرشان آنها را بیشتر یا اقلّاً مثل یوسف و برادرش دوست بدارد. علی هذا ضلالت در آیه «وَ وَجَدَکَ ضالّاً فَهَدی» انحراف از نبوت است یعنی تو پیامبر نبودی و از پیامبری کنار بودی. خدا تو را هدایت کرد و هدایت، رسالت دادن است مثل و ایضاً مثل . و . این آیات روشن میکنند که آن حضرت پیش از رسالت چیزی از نبوّت خود نمیدانست و نسبت به آنها منحرف و کنار بود، تا خدا به آن آیات هدایتش فرمود و رسالت داد. و گرنه نمیشود گفت: نعوذ باللّه تو گمراه بودی، بد کار بودی خدا هدایتت نمود. امین الاسلام طبرسی در مجمع هفت قول درباره این آیه آورده قول اول این است: خدا تو را ضالّ (و منحرف) یافت از نبوت و شریعتی که الان داری یعنی از اینها غافل بودی به آن دو هدایت فرمود و آن قول حسن، ضحاک، و جبائی است آنگاه قسمتی از آیه شوری و یوسف را که در بالا نقل شد آورده است. در کشّاف گوید:معنای آن ضلال (و انحراف) از علم شرایع و آنچه با شنیدن بدست میآید، است مثل «ما کُنْتَ تَدْری مَاالْکِتابُ وَ لا الْایمانُ». بیضاوی گوید: تو را از علم حکمتها و احکام ضالّ (و منحرف) یافت. در تفسیر جلالین گفته: «وَوَجَدَکَ ضالّاً عَّما اَنْتَ عَلَیْهِ اِلْآنَ مِنَ الشَّریعَةِ». همچنین است قول جوامع الجامع و تفسیر ابن کثیر. اقوال دیگری از قبیل این که آن حضرت در کودکی در شعاب مکّه راه خود را گم کرد و نظیر آن گفتهاند ولی بسیار است که چنین چیزهای سبک مراد باشد. اما درباره موسی که به فرعون فرمود: «فَعَلْتُها اِذاً وَ اَنَا مِنَ الضّالّین» به نظر میآید مراد عدم علم و ندانستن است یعنی: من آن کار را کردم در حالیکه نمیدانستم به قتل قبطی منجر خواهد شد. و قتل خطائی واقع شد. در سوره قصص: پس ازآن که استغاثه سطی نقل شده میفرماید: . یعنی: موسی به او مشت زد و او را کشت. گفت: این منازعه که اینها میکردند از عمل شیطان است و او دشمن و اضلالگر آشکاری است. از این کلمه روشن میشود که موسی از اینکه دفاع او از سبطی منجر به قتل قبطی شد تاراحت بوده است لذا فرموده: این منازعه کار شیطان است که چنین گرفتاریها به بار میآورد. در المیزان از عیون اخبار الرضا نقل شده که حضرت به مأمون فرمود: «هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ» یعنی:این اقتتال که میان این دو نفر واقع گردید. و اگر «هذا» به عمل موسی راجع باشد ظاهراً مراد آن است: انجامیدن دفاع به قتل از کار شیطان است که من میخواستم فقط از سبطی دفاع کنم نه اینکه قبطی را بکشم. و اینکه در ذیل همان آیه آمده: «قالَ رَبِّ اِنّی ظَلَمْتُ نَفْسی فَاغْفِرلی فَغَفَرَلَهُ» قهراً مراد آن است که خدایا من خودم را به زحمت انداختم فرعونیان این کار را نادیده نخواهند گرفت برای من چارهای کن و از کید آنها خلاصم نما. خداوند ا. را چاره کرد که به مدین گریخت و از فرعون خلاص شد چنانکه در مقام امتنان فرموده: . غفران به معنی پوشاندن است «غفر الشیء: ستره»غفران ذتوب نیز بدان مناسبت است. لذا هیچ مانعی ندارد که بگوئیم مراد موسی از ضلالت همان ندانستن عاقبت امر است یعنی: ای فرعون من آن کار را کردم در حالی که نمیدانستم منجر به قتل خواهد شد و قتل خطائی بوده لذا عقوبتی بر من نیست. و چون از شما ترسیدم فرار کردم. کار موسی گناه نبود لذا قرآن در مقام امتنان «فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ» فرموده و در سوره قصص پیش از قصّه قتل قبطی آمده .آن که خدا چنین تعریفش کند قتل عمد از وی سر نزند. و آن جا که به خدا عرض میکند: . به اعتبار عقیده فرعونیان است و یا به اعتبار معنای لغوی «ذنب» است که کار و وخیم العاقبة باشد و امّا این که معصیت خدا باشد دلیلی نداریم چنانکه در المیزان فرموده است. اضلال خدا یعنی چه ؟ اضلال چنانکه در گذشته گفته شد، در آیات قرآن هم به خدا نسبت داده شده، هم به شیطان و هم به دیگران باید دانست اضلال خدا ر.ی چه شرایطی است و چگونه و برای کدام کسان است. آیاتی داریم از این قبیل: ، ، ، ، . از ایت قبیل آیات در قرآن بسیار است. ولی در عین حال این اضلال عمومیّت ندارد خدایند در آیات دیگری بیان میکند از قبیل: ، ، ، . این آیات به خوبی روشن میکنند که خداوند هر کسی را اضلال نمیکند بلکه مورد اضلال خداوندی فاسقان، ظالمان، مسرفان و کافران اند. مخصوصاً آیه اول که مفید حصر است اما اینکه خدا چرا آنها را اضلال میکند باید علت را در خود آن گروهها جستجو کرد و با تدبر و دقت روشن میشود که آنها با سوء اختیار خویش طریق ناحق را انتخاب میکنند خداوند نیز اضلالشان میکند به عبارت دیگر خداوند رویاننده است هر که زهر به کار آن را میرویاند و هر که شهد به کارد آن را. خداوند پیوسته به بندگان نیرو میدهد هر که در راه بد رود و هر که درراه خوب. پس علت اضلال در خود گمراهان است که عبارت باشد از فسق، ظلم اسراف، و کفر. در صدر آیه «کَذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ» هست: «وَلَقَدْ جاءُکُمْ یُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَیِّناتِ فَمازِلْتُمْ فی شَکٍّ مِمّآ جاءَکُمْ بِهِ حَتّی اِذا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً کَذالِکَ...» این نشان میدهد که عدم تدبّر در آیات بیّنات یوسف و پیوسته ماندن در شکّ و منقطع دانستن وحی خدا، سبب اضلال شده است ما بعد آیه «کَذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ الْکافِرینَ» این طور آمده: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِیالْاَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ». یعنی اضلال خودپسندی و شرک بوده است. این مطلب طوری است که خداوند در بعضی از آیات هدایت را به خودش نسبت میدهد و ضلالت را طور دیگر بیان میکند. مثل ، . یعنی کارشان و کفرشان ضلالت را بر آنها تثبیت کرد. در بعضی از آیات آمده: آنها خود ضلالت را خریدند و آن را به جای هدایت گرفتند: ، . و به منضمون بعضی آیات، خدا هیچ قومی را اضلال کننده نبوده مگر پس از اتمام حجت و بیان واقعیّت . * . این آیه مردم را به سه گروه نعمت دادگان، غضب شدگان، و گمراهان تقسیم میکند. گروه اول عبارت اند از انبیاء و صدّیقان و شهیدان و صالحان چنانکه در آیه دیگر هست . گفتهاند: مغضوب علیهم عبارت اند از یهود، و ضالّین از نصاری، که این دو کلمه درباره آنها در قرآن به کار رفته است. در تفسیر عیاشی دو حدیث از محمد بن مسلم و معاویة بن وهب از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که مغضوب علیهعم را به یهود و ضالّین را به نصاری تفسیر فرموده. در مجمع روایت محمد بن مسلم را از تفسیر عیاشی نقل فرموده است. ملاحضه آیات قرآن معنی این دو کلمه را اعمّ از یهود و نصاری نشان میدهد. هر یک در جای دیگری به کار میرود و قابل جمع هم هستند. در این صورت فرمایش امام علیه السلام یا از باب تطبیق است و یا این که در این آیه فقط آن دو گروه مراد اند، دقت در عقاید و اعمال یهود نشان میدهد که آنها در عقاید و اعمال یهود نشان میدهد که آنها واقعاً مغضوب علیهم اند. و گرایش بع رهبانیّت و ترک دنیا، مخالفت کلیسا که در گذشته با علوم کرد، انحراف و ضلالت نصاری را بهتر نشان میدهد در تفاسیر اهل سنت نیز روایاتی در تطبیق و یا مراد بودن یهود و نصاری نقل شده است رجوع شود به تفسیر ابن کثیر و غیره.
wikialkb: ریشه_ضلل
پیشنهاد کاربران
ضلل : جدا شدگی
ضلل : فاصله گیر
ضرر در زبان ملکی گالی بشکرد