ضرورت یافتن

پیشنهاد کاربران

حاجت آمدن . [ ج َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) ضرورت پیدا کردن . لازم شدن . احتیاج پیدا کردن . نیاز افتادن : شعر در او ( مسعود ) نیکو آمدی و حاجت نیامدی که دروغی گفته آید. ( تاریخ بیهقی ) . و اگر وی از این ولایت
...
[مشاهده متن کامل]
دور ماند جبال و آن ناحیت تباه شود چنانکه حاجت آید که آنجا سالاری باید فرستاد. ( تاریخ بیهقی ) . حاجت نیاید ترا استطلاع رای ما کردن . ( تاریخ بیهقی ) . حاجت آمد به معاونت یلان غور. ( تاریخ بیهقی ) . هر چیزی که خرد و فضل وی آن را سجل کرد بهیچ گواه حاجت نیاید. ( تاریخ بیهقی ) . اگر آید حاجت ، مردم گرم مزاج را، بخوردن شراب ، با آب و گلاب ممزوج کنند تا زیان نکند. ( نوروزنامه ) . || ضرورت . ضرور. دربایست . اندربایست . ( دهار ) : اگر رام وخوش پشت نباشد بیم میکند در وقت ، و وقتیکه حاجت آیدمیرمد. ( تاریخ بیهقی ) . خداوند را خود مقرر است بگفتار بنده و دیگر بندگان حاجت نیاید. ( تاریخ بیهقی ) .

بپرس