ضراط
لغت نامه دهخدا
ضراط.[ ض ُ ] ( ع مص ) تیز دادن. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). گوز زدن. باد رها کردن از شکم. ( مهذب الاسماء ).
ضراط. [ ض َرْ را ] ( ع ص ) تیزدهنده. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. = ضرطه
تیز دهنده.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید