فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. گزند.
۳. [مقابلِ سرّاء] قحط، سختی، تنگ دستی.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی زَرْعٍ: کشت - زراعت - روییدنی غیر از درخت
معنی ذَرَأَ: خلق کرد(ازکلمه ذرء به معنای ایجاد به شیوه اختراع است ، و گویا معنای اصلیش ظهور بوده )
معنی یَمْلِکُ: مالک است - اختیار و قدرت دارد (عبارت "فَمَن یَمْلِکُ لَکُم مِّنَ ﭐللَّهِ شَیْئاً إِنْ أَرَادَ بِکُمْ ضَرّاً أَوْ أَرَادَ بِکُمْ نَفْعاً" یعنی : اگر خدا بخواهد گرفتارتان کند و یا سودی برایتان بخواهد کیست که چنین اختیار و قدرتی را دارا باشد که جلو آن ر...
ریشه کلمه:
ضرر (۷۴ بار)
در قرآن مجید ضرّ به فتح و ضم (ض) هر دو آمده است. ولی ضرّ به فتح (ض) پیوسته مقابل نفع آمده، ، . بر خلاف ضرّ به ضمّ (ض) که هیچ وقت با نفع یکجا نیامده است مثل ، . بلی در بعضی آیات مقابل رحمت آمده مثل . و در بعضی مقابل خیر به کار رفته مثل . راغب در مفردات و جوهری در صحاح ضُرّ به ضم (ض) را بد حالی گفتهاند. «الضُرُّ: سُوءُ الْحالِ» راغب اضافه میکند: اعمّ از آنچه در نفس باشد مثل نقص عضو، یا در حال مثل کمی مال و جاه. طبرسی رحمةاللّه از صاحب العین نقل کرده ضرّ به فتح و ضم دو لغت اند ولی چون با «نفع» مقابل کردی ضاد آن را مفتوح خوانی. اقرب الموارد هر دو را ضد نفع، سوة حال، و سختی گفته و از کلیات ابوالبقا نقل میکند ضَرّ به فتح در هر ضرر شایع است و با ضمّ مخصوص به ضرر نفس است نثل مرض و لاغری. پس ضَرّ به فتح (ض) مطلق ضرر و زیان است نقابل نفع ولی ضُرّ به ضم به معنی بد حالی است. آیاتیکه درباره هر دو تعبیر نقل شد این فرق را تأیید میکنند. * ضَرَر: اسم است به معنی بدحالی و نقصان. جمع آن اضرار نی باشد (اقرب) در مجمع آن را نقصان معنی کرده و فرماید: آن هر چیی است که ضرر کند و نقصان رساند مثل کوری، مرض، علت. * . مراد از اولی النصر کسانی است که نقص عضوی یا علل دیگری دارند که نمیتوانند به جهاد روند احتمال قوی دارد که آنانکه در اثر فقد مال و وسیله از رفتن به جهاد معذوراند نیز داخل در اولی الضرر باشند که عدهای پیش رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم میخواستند، آن حضرت میفرمود من وسیله دراختیار ندارم تا شما را تجهیز کنم، آنها نیز اشک ریزان بر میگشتند چنانکه فرموده: . * اضطرار: به معنی احتیاج و اجبار است، (اقرب). آن در واقع حمل غیر بر ضرر است تحمیل کننده شاید از کنار باشد و شاید حالت و امری در خود شخص باشد مثل گرسنگی و مرض و غیره: ، . در این دو آیه تحمیل از کنار است و از طرف خداوند میباشد یعنی: سپس او را به عذاب آتش مجبورش میکنم و به اجبار در آتش میکشم. هکذا آیه دوم. . در اینجا و نظیر آن تحمیل از خود شخص است که گرسنگی و فقر باشد یعنی: هر که نا چار و محتاج شود به خوردن میته و خون و گوشت خوک در حالی که قبلاً طالب نیست و در خوردن زیاده روی نمیکند بر او گناهی نیست. علی هذا مضطرّ به معنی درمانده و ناچار است . رجوع شود ده «دعو». * . «لا تضّار» در قرآنها به فتح (ر) است ولی به فتح و ضمّ هر دو خوانده شده است. اگر با رفع خوانده شود اخبار است به معنای امر یعنی: ضرر نمیرساند مادری به واسطه فرزندش و نه پدری به واسطه فرزندش. و شاید در این صورت فعل مجهول باشد یعنی: ضرر رسانده نشود مادری به واسطه فرزندش... و اگر آن را با فتح خوانیم که اکثر قرّاء خواندهاند نهی از اضرار است یعنی: ضرر نرساند مادری به واسطه فرزندش و شاید هم مجهول باشد. نا گفته نماند علت جواز فتح و ضمّ اعلال است چنانکه در فعل امر از «مدد» چهار وجه جایز است . خلاصه معنی آیه: مادر به واسطه فرزندش به شوهر ضرر نرساند و از وی برای ارضاع بیشتر از حدّ اجرت نخواهد و از مقاربت برای اینکه حامله شده و از رسیدن به فرزندش بار میماند، امتناع نکند، همچنین شوهر به واسطه فرزندش به زن ضرر نرساند و کمتر از معمول اجرت ندهد و زن را از حظّ نفس که اگر مقاربت کند بار حامله میشود: آیه به صورت طلاق و عدم آنعمومیّت دارد. * . ممکن است اصل کلمه (لا یضارر) و معلوم باشد یعنی: آن گاه که معامله کردید شاهد بگیرید نویسنده سند کعامله و شاهد ضرر نرسانند و شاهد در شهادت و نویسنده در نوشتن خیانت نکند. و شاید مجهول باشد یعنی مویسنده و شاهد را ضرر نرسانید. اجرت نویسنده رابدهید... و شاهد را در وقت مشغله احضار نکنید. ولی وجه اول را بهتردانستهاند. * . ضرار مصدر مفاعله به معنی ضرر زدن است یعنی زنان طلاق داده شده را که رجوع میکنید برای ضرر رساندن و اذیت کردن نگاه ندارید و رجوع نکنید تا تجاوز کنید. * . راجع به مسجد ضرار رجوع شود به «مسجد» فصل مسجد ضرار. *
معنی ذَرَأَ: خلق کرد(ازکلمه ذرء به معنای ایجاد به شیوه اختراع است ، و گویا معنای اصلیش ظهور بوده )
معنی یَمْلِکُ: مالک است - اختیار و قدرت دارد (عبارت "فَمَن یَمْلِکُ لَکُم مِّنَ ﭐللَّهِ شَیْئاً إِنْ أَرَادَ بِکُمْ ضَرّاً أَوْ أَرَادَ بِکُمْ نَفْعاً" یعنی : اگر خدا بخواهد گرفتارتان کند و یا سودی برایتان بخواهد کیست که چنین اختیار و قدرتی را دارا باشد که جلو آن ر...
ریشه کلمه:
ضرر (۷۴ بار)
در قرآن مجید ضرّ به فتح و ضم (ض) هر دو آمده است. ولی ضرّ به فتح (ض) پیوسته مقابل نفع آمده، ، . بر خلاف ضرّ به ضمّ (ض) که هیچ وقت با نفع یکجا نیامده است مثل ، . بلی در بعضی آیات مقابل رحمت آمده مثل . و در بعضی مقابل خیر به کار رفته مثل . راغب در مفردات و جوهری در صحاح ضُرّ به ضم (ض) را بد حالی گفتهاند. «الضُرُّ: سُوءُ الْحالِ» راغب اضافه میکند: اعمّ از آنچه در نفس باشد مثل نقص عضو، یا در حال مثل کمی مال و جاه. طبرسی رحمةاللّه از صاحب العین نقل کرده ضرّ به فتح و ضم دو لغت اند ولی چون با «نفع» مقابل کردی ضاد آن را مفتوح خوانی. اقرب الموارد هر دو را ضد نفع، سوة حال، و سختی گفته و از کلیات ابوالبقا نقل میکند ضَرّ به فتح در هر ضرر شایع است و با ضمّ مخصوص به ضرر نفس است نثل مرض و لاغری. پس ضَرّ به فتح (ض) مطلق ضرر و زیان است نقابل نفع ولی ضُرّ به ضم به معنی بد حالی است. آیاتیکه درباره هر دو تعبیر نقل شد این فرق را تأیید میکنند. * ضَرَر: اسم است به معنی بدحالی و نقصان. جمع آن اضرار نی باشد (اقرب) در مجمع آن را نقصان معنی کرده و فرماید: آن هر چیی است که ضرر کند و نقصان رساند مثل کوری، مرض، علت. * . مراد از اولی النصر کسانی است که نقص عضوی یا علل دیگری دارند که نمیتوانند به جهاد روند احتمال قوی دارد که آنانکه در اثر فقد مال و وسیله از رفتن به جهاد معذوراند نیز داخل در اولی الضرر باشند که عدهای پیش رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم میخواستند، آن حضرت میفرمود من وسیله دراختیار ندارم تا شما را تجهیز کنم، آنها نیز اشک ریزان بر میگشتند چنانکه فرموده: . * اضطرار: به معنی احتیاج و اجبار است، (اقرب). آن در واقع حمل غیر بر ضرر است تحمیل کننده شاید از کنار باشد و شاید حالت و امری در خود شخص باشد مثل گرسنگی و مرض و غیره: ، . در این دو آیه تحمیل از کنار است و از طرف خداوند میباشد یعنی: سپس او را به عذاب آتش مجبورش میکنم و به اجبار در آتش میکشم. هکذا آیه دوم. . در اینجا و نظیر آن تحمیل از خود شخص است که گرسنگی و فقر باشد یعنی: هر که نا چار و محتاج شود به خوردن میته و خون و گوشت خوک در حالی که قبلاً طالب نیست و در خوردن زیاده روی نمیکند بر او گناهی نیست. علی هذا مضطرّ به معنی درمانده و ناچار است . رجوع شود ده «دعو». * . «لا تضّار» در قرآنها به فتح (ر) است ولی به فتح و ضمّ هر دو خوانده شده است. اگر با رفع خوانده شود اخبار است به معنای امر یعنی: ضرر نمیرساند مادری به واسطه فرزندش و نه پدری به واسطه فرزندش. و شاید در این صورت فعل مجهول باشد یعنی: ضرر رسانده نشود مادری به واسطه فرزندش... و اگر آن را با فتح خوانیم که اکثر قرّاء خواندهاند نهی از اضرار است یعنی: ضرر نرساند مادری به واسطه فرزندش و شاید هم مجهول باشد. نا گفته نماند علت جواز فتح و ضمّ اعلال است چنانکه در فعل امر از «مدد» چهار وجه جایز است . خلاصه معنی آیه: مادر به واسطه فرزندش به شوهر ضرر نرساند و از وی برای ارضاع بیشتر از حدّ اجرت نخواهد و از مقاربت برای اینکه حامله شده و از رسیدن به فرزندش بار میماند، امتناع نکند، همچنین شوهر به واسطه فرزندش به زن ضرر نرساند و کمتر از معمول اجرت ندهد و زن را از حظّ نفس که اگر مقاربت کند بار حامله میشود: آیه به صورت طلاق و عدم آنعمومیّت دارد. * . ممکن است اصل کلمه (لا یضارر) و معلوم باشد یعنی: آن گاه که معامله کردید شاهد بگیرید نویسنده سند کعامله و شاهد ضرر نرسانند و شاهد در شهادت و نویسنده در نوشتن خیانت نکند. و شاید مجهول باشد یعنی مویسنده و شاهد را ضرر نرسانید. اجرت نویسنده رابدهید... و شاهد را در وقت مشغله احضار نکنید. ولی وجه اول را بهتردانستهاند. * . ضرار مصدر مفاعله به معنی ضرر زدن است یعنی زنان طلاق داده شده را که رجوع میکنید برای ضرر رساندن و اذیت کردن نگاه ندارید و رجوع نکنید تا تجاوز کنید. * . راجع به مسجد ضرار رجوع شود به «مسجد» فصل مسجد ضرار. *
wikialkb: ضَرّا
پیشنهاد کاربران
سختی
در مجمع البیان گفته : ( ضرأ ) به معنای بلأ و مضرتی است که از حال پریشان صاحبش خبر دهد، و کلمه ( نعمأ ) به معنای انعامی است که اثر آن بر صاحبش ظاهر باشد، زیرا این دو کلمه از مجرای کلماتی گرفته شده اند که
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
مخصوص حکایت احوال ظاهری است ، مانند کلمه ( حمرأ: قرمزی ) ( که سرخیش واضح و ظاهر است ) و کلمه ( عینأ: خوش چشمی ) ( که زیبائی چشمش بر همه روشن است ) ، علاوه براین ، این دو کلمه دلالت بر مبالغه نیز دارند. ( ترجمه المیزان )
مقابل �سر�ا که بمعنی خوشی، راحتی و سستی است؛ ناخوشی، ناراحتی، شدت
چو در سرا و ضرّا حالت این است/ندانم کی به حق پردازی از خویش ( گلستان سعدی )
چو در سرا و ضرّا حالت این است/ندانم کی به حق پردازی از خویش ( گلستان سعدی )