اصطلاحات و ضرب المثل ها
چیز ناخوشایند
پیشنهاد کاربران
پادخوش
ضد حال زد: پادخوشی کرد
ضد حال زد: پادخوشی کرد
بی بهره کردن ، مقابل حال دادن ، اذیت کردن ، ناخوشایندی پیش آوردن
منبع the English we speak ( BBC ) :
ضد حال میشه buzzkill . buzz در واقع به معنیه excitement هست
My holiday was amazing, but on the way back my plane was delayed for over six hours. That was a major buzzkill!
... [مشاهده متن کامل]
Jim was excited to move into his new apartment. But it was a huge buzzkill when he discovered mice in the bedroom.
I scored three goals last week but then got a really nasty injury in the last minute. The doctor said I can’t play for two months now. Bit of a buzzkill!
ضد حال میشه buzzkill . buzz در واقع به معنیه excitement هست
... [مشاهده متن کامل]
ضد حال یعنی وقتی منتظر فیلم موردعلاقه ات هستی برق میره
پران، خوشی پرون، زهر کردن
ضد [ ض ِدد] + حال|| نقیضِ حال ( حال در اینجا به معنای حالِ خوش ) || ناخوشایند. برهم زننده ی خوشی یا برآشوبنده ی حالتِ مطبوع || آن کار، سخن یا چیزی که باعثِ رنجش و ناراحتی شود یا عیش و عافیت را خراب کند.
ضدِحال زدن: خوشی را زایل کردن، حالگیری
ضدِحال زدن: خوشی را زایل کردن، حالگیری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)