برابرواژه ی ضد در پارسی پیشوند پاد است لیک در بسیاری از نمونه ها که واژه ی ضد به کار رفته بستگی به نمونه، می توان از یکی از پسوندهای [زُدا، کُش، شکن، ستیز و. . ] بهره گرفت:
ضد درد= دردزُدا
ضد باکتری= باکتری کش
... [مشاهده متن کامل]
ضد زره= زره شکن
ضد مرد= مردستیز
یا می توان در برخی جاها پیشوند نا را به کار گرفت:
ضد قهرمان= ناقهرمان یا قهرمان ستیز.
ضد یا علیه برابر پارسی اش دُژ است. بسان دژمن دُژَم دژخیم دشوار. همه اینها مانند دژم خشم و غم دارند. و اینکه هنوز هم در کوردی به جای ضد دِژی میگویند. پَس دُژ به معنی ضد و مخالف و سخت و سنگین است. دژم خشمگین و غمگین. دشمن ضد من دشوار سختوار. دشنام نام سنگین و سخت و مخالف. دژی پلیدی نیست از دژم امده.
قسط دادن حقوق را بدون تفاوت واستثناءات وبی طرفی = ضد انحصارطلبی وامتیازات ویژه
کَلاَّ سَیَکْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا
موافق=همسو، یکسو
مخالف=پادسو
مترادف=یکسو، برابر
متضاد=پادسو
ضد=پاد، پادسو
ضدیت=پادسویی
موافقت=یکسویی، همسویی
بدرود!
پاد=ضد
مانند:پادزهر=ضدزهر یا، پادساعتگرد.
یا پدافند که ترکیبی از پاد=ضد و آفنده=آفت
آ=ضد
مانند:آسیب=ضد سلامتی، سیب به معنی سلامتی هم می باشد. یا آوار که ترکیب آ=ضد و وار که از هموار میاد.
دُش=ضد
مانند:دشمن=ضد من، یا دشنام=ضد نام یا، دشوار
=ضد هموار
ووو. . . . . . . غیره
پاد
پد
دش و دوژ که معنی ضد، بد و پلید و زشت را دارد مانند دشمن و دشنام
نمونه هایی از کاربرد پسوندِ �پاد� در گزاره ی زیر:
�بن والاس�، وزیر جنگ انگلیس، روز دوشنبه ۲۷ دی برنامه ی کشورش برای فرستادن جنگ ابزارهای تانک پاد ( ضدِّ تانک ) به اوکرایین را برشمرد ( اعلام کرد ) تا بگفته ی وی، �کی یف� بتواند بهنگام هرگونه یورشی به آن کشور از خود پاسداری ( دفاع ) کند. وی در مَهِستان ( پارلمان ) انگلیس گفت: �ما بر آن شده ایم تا سامانه های جنگ ابزارهای پدافندی ( دفاعی ) سبک زره پاد ( ضد زرهی ) به اوکرایین بدهیم. � وی در پی افزود که نخستین بسته ی ( محموله ) جنگ ابزار نیز در همین روز ( دوشنبه ) به اوکرایین واگذار ( تحویل داده ) شده و شماری از نیروهای انگلیسی در کوتاه مدت به نیروهای اوکراینی آموزش خواهند داد.
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از یادداشتی در دست کار
در برابر، رودر رو
نمونه ها:
واژه ی �برانگیختگی� در برابر ( در ضدیت با ) واژه ی �آرامش� آرش و مانش می یابد.
این دو تا ( هر دوچیز همسنجی با یکدیگر ) رودرروی ( در ضدیت با ) یکدیگرند.
ناهمتا
با آنکه هر یک از برابرهای یاد شده در بالا را در چارچوب این یا آن گزاره می توان بکار برد، دربرگیرنده ترین برابر واژه از ریشه عربی �ضد� در پارسی، واژه ی �ناهمتا�ست که آن را هم در چارچوب گفت و گو یا نوشته ای ساده می توان بکار برد و هم در چارچوب های دانشورانه و فلسفی بخوبی جایگزین آن واژه ی از ریشه عربی می شود. نمونه:
... [مشاهده متن کامل]
سخنی منطقی که از چارچوب خود فراتر رفته و به ناهمتای ( ضد ) خود دگردیسه شده است . . .
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۲۲ دی ماه ۱۳۹۲
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/01/blog - post_9152. html
در پارسی میانه "پاد"، "ِائبگَت/ - ی"، "پَتیارَگ/ - ی" و "هَمیستار/ - ی" همه به چم ضد و ضدیت آمده اند.
بهترین واژه واژه پاد میباشد و مانند ضدیت ک میشود پادوندی پادمندی یا پادمند و پادوند ک بسیار بهتر از واژه تازی ضد هست
پاد: ضد
پارادَخش: تضاد، متضاد
پارادَخش واژه ی سرد: متضاد کلمه ی سرد
علیه
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یوت ( پهلوی )
ایب ( پهلوی: ایبگَت )
پرَتی prati ( سنسکریت )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)