ضخامت

/zexAmat/

مترادف ضخامت: درشتی، ستبرا، ستبری، قطر، کلفتی، چاقی، فربهی

برابر پارسی: کلفتی، ستبری، فربهی

معنی انگلیسی:
thickness, coarseness, diameter, thick

لغت نامه دهخدا

ضخامت. [ ض َ م َ ] ( ع اِمص ) هنگفتی. تناوری. غلظت. غِلّت ( لهجه محلی قزوین ). کلفتی. ستبری : روباه ضخامت جثه بدید... ( کلیله و دمنه ).ستبرا. || ( مص ) کلان و فربه گردیدن. ( منتهی الارب ). تناور شدن. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ) ( مجمل اللغة ) ( دهار ). فخامة. بزرگ تن شدن. ( غیاث ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

ستبروکلفت شدن، فربه شدن، کلفتی، ستبری، ستبرا
۱ - ( مصدر ) کلان و فربه شدن . ۲ - کلفت شدن ستبر گشتن . ۳ - ( اسم ) فربهی . ۴ - کلفتی ستبری ستبرا .

فرهنگ معین

(ضَ مَ ) [ ع . ضخامة ] ۱ - (مص ل . ) کلفت شدن ، فربه شدن . ۲ - (حامص . ) کلفتی ، ستبری .

فرهنگ عمید

۱. ستبر شدن، کلُفت شدن، کلُفتی، ستبری.
۲. فربه شدن.

جدول کلمات

کلفتی

مترادف ها

density (اسم)
انبوهی، تراکم، سیری، ستبری، غلظت، چگالی، ضخامت، سفتی

width (اسم)
وسعت، پهنه، پهنا، عرض، عریضی، ضخامت، چیز پهن

solidity (اسم)
دوام، سختی، استحکام، استواری، ضخامت، سفتی، محکمی، جمود

stoutness (اسم)
ستبری، ضخامت، گردن کلفتی

thickness (اسم)
ستبری، غلظت، ضخامت

فارسی به عربی

قطر

پیشنهاد کاربران

( Thickness:1 - width, 2 - breadth, 3 - depth ) :کلفتی
۱ - ( width ) = ( breadth ) = در زبان پهلوی همسنگ آنان: ( pahn�y, wēhmih ) =پَهنآی، وِیمیه.
۳ - ( depth ) = ( Zofr�y, zah�, zof�yih ) =زوفرآی، زَهآ، زوفآییه.
۴ - ( diameter ) : ترامون برگرفته از خردناب.
ستبرا ( برگرفته از نوشته های ابن سینا )
پهنا
ضخامت
اندازه مقاومت
قطر
عرض

بپرس