ضجوع
لغت نامه دهخدا
ضجوع. [ ض َ ] ( اِخ ) رحبه ای است مر بنی ابی بکربن کلاب را، و گویند موضعی است بنی اسد را، و نیز گفته اند رودباری است. ( معجم البلدان ).
ضجوع. [ ض َ] ( اِخ ) پشته معروفی است. سکونی گوید: آبی است و میان آن و سلمان سه میل فاصله است. ( معجم البلدان ).
ضجوع. [ ض َ ] ( اِخ ) بطنی از بنی کلاب. ( منتهی الارب ).
ضجوع. [ ض ُ ] ( ع مص ) ضَجع.بر پهلو خفتن. پهلو بر زمین نهادن. ( منتهی الارب ).
ضجوع. [ض ُ ] ( اِخ ) نام قبیلتی از بنی عامر. ( منتهی الارب ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید