ضجه

/zajje/

مترادف ضجه: زاری، زوزه، شیون، غوغا، فریاد، فغان، ناله، ندبه

برابر پارسی: شیون، ناله، مویه، زاری، فغان

معنی انگلیسی:
lament, moan, ululation, wail

لغت نامه دهخدا

( ضجة ) ضجة. [ ض َج ْ ج َ ] ( ع اِ ) بانگ و فریاد مردم. ( منتهی الارب ). بانگ.فریاد. ناله. غوغا. شیون. خروش. فغان. ضج . ضجیج.

فرهنگ فارسی

بانگ وفریاد، ناله وزاری، فریادوغوغامردم، شیون
( اسم ) بانگ و فریاد مردم ناله غوغا شیون .

فرهنگ معین

(ضَ جَّ ) [ ع . ضجة ] (اِ. ) ناله ، غوغا.

فرهنگ عمید

۱. ناله وزاری، شیون.
۲. [قدیمی] فریاد و غوغای مردم، بانگ و فریاد.

جدول کلمات

ناله

مترادف ها

cry (اسم)
خروش، گریه، فریاد، بانگ، ناله، غریو، زاری، ضجه، عجز

dole (اسم)
صدقه، فرم، قسمت، اندوه، ضجه، سار، حق بیمه ایام بیکاری، حصه، ماتم، کمک هزینه دولتی به بیکاران

scream (اسم)
فریاد، جیغ، ضجه، فریادرسی، فریاد رس

exclamation (اسم)
فریاد، بانگ، ضجه، حرف ندا

howl (اسم)
ضجه

yell (اسم)
صدا، ضجه، هلهله، نعره

squall (اسم)
باد، فریاد، ضجه، بوران، توفان، باد بی سابقه و شدید

lament (اسم)
ضجه

wail (اسم)
ناله، ضجه

squeal (اسم)
نزاع، فریاد، دعوا، جیغ، ضجه، داد، جیغ ممتمد

shriek (اسم)
فریاد، جیغ، ضجه

whoop (اسم)
فریاد، ضجه، صدای بلند مثل سرفه، صدای سیاه سرفه، صدای جغد و مانند آن

plaint (اسم)
شکوه، زاری، ضجه، تظلم

yawl (اسم)
ضجه

yammer (اسم)
ضجه، شیون و زاری

فارسی به عربی

رثاء

پیشنهاد کاربران

به نظر می رسد این واژه می تواند همان زجه پارسی باشه که وارد عربی شده و معنای دیگری گرفته.
زجه در پارسی به زنی می گویند که به تازگی زایمان کرده باشه، از اونجایی که زایمان سخت و دردناک و همراه با ناله و شیون بوده، تازیان زجه را به معنای داد و ناله و شیون برای خود به کار بسته اند و به چهر ضجه نوشته اند.
...
[مشاهده متن کامل]

چرا در فرهنگ معین ضَجَّه تلفظ شده است؟!!

بپرس