ضبعان
لغت نامه دهخدا
ضبعان. [ ض َ ] ( اِخ ) نام بلاد هوازن ، ذکر آن در شعر آمده است. ( معجم البلدان ). ضَبعان ؛ ( مثنی ) موضعی است. ( منتهی الارب ).
ضبعان. [ ض َ ب َ ] ( ع مص ) یازیدن ستور بازوها را در رفتن. ( منتهی الارب ). ضبوع. ضبع. دراز کردن ستور بازوها را در رفتار. ( منتخب اللغات ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید