ضبط کردن


برابر پارسی: گرفتن

معنی انگلیسی:
capture, confiscate, record, register, repossess, to file, to keep on file, to confiscate, to restrain, to record(ina gramophone), to manage, to govern

فرهنگ فارسی

۱ - حفظ کردن . ۲ - تصرف کردن بملکیت گرفتن . ۳ - بایگانی کردن .

مترادف ها

trace (فعل)
ضبط کردن، کشیدن، دنبال کردن، رسم کردن، پی بردن به، ترسیم کردن، ردیابی کردن، اثر گذاشتن، پی کردن

attach (فعل)
ضمیمه کردن، پیوستن، چسباندن، پیوست کردن، نسبت دادن، بستن، الصاق کردن، گذاشتن، ضبط کردن، دلبسته شدن

manage (فعل)
اداره کردن، ضبط کردن، سرپرستی کردن، از پیش بردن، گرداندن، مباشرت کردن

record (فعل)
ضبط کردن، ثبت کردن، بایگانی کردن، نگاشتن، ضبط شدن

confiscate (فعل)
توقیف کردن، غصب کردن، ضبط کردن، مصادره کردن

seize (فعل)
درک کردن، توقیف کردن، غصب کردن، ضبط کردن، مبتلا کردن، قاپیدن، مصادره کردن، تصاحب کردن، به تصرف درآوردن، دچار حمله شدن

file (فعل)
ساییدن، ضبط کردن، رژه رفتن، بایگانی کردن، سوهان زدن، در پرونده گذاشتن، در بایگانی نگاه داشتن، در صف راه رفتن

place on file (فعل)
ضبط کردن

tape (فعل)
ضبط کردن، با نوار بستن، بانوار یا قیطان بستن، نوار زدن

فارسی به عربی

احجز , اربط , سجل , صادر , ملائم
اثر

پیشنهاد کاربران

Impound
ضبط کردن ( Seize ) [اصطلاح دریانوردی] نخ پیچ کردن طناب بوسیله ریسمان و یا طناب نازک دیگری گفته می شود .
گرفتنی که موقتی باشد و پس از مدت زمانی پس داده شود.

بپرس