ضبط کردن
برابر پارسی: گرفتن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
مترادف ها
ضبط کردن، کشیدن، دنبال کردن، رسم کردن، پی بردن به، ترسیم کردن، ردیابی کردن، اثر گذاشتن، پی کردن
ضمیمه کردن، پیوستن، چسباندن، پیوست کردن، نسبت دادن، بستن، الصاق کردن، گذاشتن، ضبط کردن، دلبسته شدن
اداره کردن، ضبط کردن، سرپرستی کردن، از پیش بردن، گرداندن، مباشرت کردن
ضبط کردن، ثبت کردن، بایگانی کردن، نگاشتن، ضبط شدن
توقیف کردن، غصب کردن، ضبط کردن، مصادره کردن
درک کردن، توقیف کردن، غصب کردن، ضبط کردن، مبتلا کردن، قاپیدن، مصادره کردن، تصاحب کردن، به تصرف درآوردن، دچار حمله شدن
ساییدن، ضبط کردن، رژه رفتن، بایگانی کردن، سوهان زدن، در پرونده گذاشتن، در بایگانی نگاه داشتن، در صف راه رفتن
ضبط کردن
ضبط کردن، با نوار بستن، بانوار یا قیطان بستن، نوار زدن
فارسی به عربی
اثر
پیشنهاد کاربران
ضبط کردن ( Seize ) [اصطلاح دریانوردی] نخ پیچ کردن طناب بوسیله ریسمان و یا طناب نازک دیگری گفته می شود .
گرفتنی که موقتی باشد و پس از مدت زمانی پس داده شود.