ضباط

/zabbAt/

مترادف ضباط: بایگان، ثبات، ضابط

لغت نامه دهخدا

ضباط. [ ض َب ْ با ] ( ع ص ، اِ ) ضبطکننده. || آنکه ضبط اوراق اداره یا محکمه ای کند. بایگان. آرشیویست.

ضباط. [ ض ُب ْ با ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ضابط.

فرهنگ فارسی

ضبط کننده، بایگان، آنکه اوراق اداره رادرپرونده هاضبطونگهداری کند، جمع ضابط
۱ - نگاهدارنده حفظ کننده . ۲ - آن که شهری را از جانب سلطان اداره کند شحنه . ۳ - حاکم والی . ۴ - ( درایه ) متقن مثبت . ۵ - نیرومند قوی . ۶ - محصل مالیات . ۷ - ممیز و مفتش حساب . ۸ - مباشر جمع : ضابطین ضباط ضوابط.

فرهنگ معین

(ضَ بّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - ضبط کننده . ۲ - بایگان .

فرهنگ عمید

۱. [منسوخ] کسی که اوراق اداره را در پرونده ها ضبط و نگه داری می کند، بایگان.
۲. [قدیمی] ضبط کننده.
= ضابط

جدول کلمات

بایگان

مترادف ها

recorder (اسم)
بایگان، ثبات، دستگاه ضبط صوت، صدا نگار، ضبط کننده، ضباط

پیشنهاد کاربران

بپرس