ضایع شدن
برابر پارسی: نابود شدن، کنف شدن، از میان رفتن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
مترادف ها
ضایع شدن، ضایع کردن، فاسد کردن، گیج کردن، خرفت کردن، عیب دار کردن
ضایع شدن، فاسد کردن، فاسد شدن، پوسیدن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
من قدری زر نزد او ریخته، گفتم: �اینها از آن تو می باشد. �
گفت: �من لایق اینها نیستم و ضایع می شوند. � ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ ضایع شدن در اینجا به معنی حیف شدن است.
گفت: �من لایق اینها نیستم و ضایع می شوند. � ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛ ضایع شدن در اینجا به معنی حیف شدن است.
از آب و کار شدن: ضایع گشتن و دیگر کاری از وی بر نیامدن .
چار حسش ز آب و کار شده
حس ذوقش یکی هزار شده ( کارنامه بلخ، ۱۸۰ )
( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری ) .
چار حسش ز آب و کار شده
حس ذوقش یکی هزار شده ( کارنامه بلخ، ۱۸۰ )
( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری ) .
هدر
ضیاع
سوخت شدن
مثال
وقتی سیلی زد توصورتم ضایع شدم
اگر بهم نه بگه، خیلی ضایع میشم