بررسیِ واژگانِ " زامینیتَن/زامین - " و "جامینیتَن /جامین - " در زبانِ مانوی - پارسیِ میانه - پازند و ریشه یِ پارسیِ واژگانِ " ضمن، ضامن، ضمان، تضمین و ضمانت و. . . " :
( برای نخستین بار در این کارنوشت به ریشه یِ پارسیِ واژگانِ " ضمن، ضامن، ضمان، تضمین و ضمانت و. . . " پرداخته می شود و چنانچه میخواهید بی درنگ از ریشه یِ این واژگان آگاهی یابید، شماره 3. 2 را در زیر بخوانید. )
... [مشاهده متن کامل]
پیش از هر چیز باید بگویم که واژگانِ " ضمن، ضامن، ضمان، تضمین و ضمانت و. . . " در میانِ زبانهای سامی تنها در زبانِ عربی باشندگی دارند و ریشه یِ این واژگان در زبانِ عربی ناآشکار است؛ ولی ما تنها به این بسنده نکرده و به ریشه یِ راستینِ این واژگان خواهیم پرداخت.
بخشِ 1 : بررسیِ تکواژهایِ " زامینیتَن/زامین - " در زبانِ مانوی - پارسی میانه:
واژه یِ " زامینیتَن " با بُن کنونی " زامین - " در زبانِ مانوی - پارسیِ میانه از تکواژهایِ زیر ساخته شده است:
1. 1 - زام :
" زام " برآمده از ریشه اوستاییِ " گَم:gam" است که یکی از کُنونه هایِ این ریشه در اوستایی " جَم:ǰam " بوده است. ما واژه یِ " گام " را در زبانِ پارسی از این ریشه داریم.
2. 1 - نشانه یِ سببی ( Kausativ ) " - ین" :
نشانه یِ سببی " - ین " در زبانِ پارسیِ نوین به ریختِ " - ان" درآمده است، بمانندِ " خوردن/خوراندن " .
3. 1 - نشانه یِ مصدری " - یتَن " :
این نشانه در پارسیِ نوین به ریختِ " - یدن" نیز باشندگی دارد.
واژه یِ " زامینیتَن " در پازَند به ریختِ " جامینیتَن:ǰāminitan " آمده است. چنانچه بخواهیم واژگانِ " زامینیتَن/زامین " و " جامینیتَن/جامین - " را به پارسیِ کُنونی برگردانیم، واژگانِ " زامانیدَن/زامان - " و " جامانیدن/جامان - " را خواهیم داشت. ( یک چنین دگرگونی آوایی " ج/ز " را می توان در واژگانِ " فرجافتن/فرجام - " و " فرزافتن/فرزام - " نیز به روشنی دید که در آنها " فَر " پیشوند است و آنچه می ماند " جام/زام " است. )
. . . . . . . . . . . .
2 - بخشِ دوم : بررسیِ معناشناختیِ واژه یِ " زامینیتَن " :
در روبرگِ 78 از نبیگِ " MANICHAEISCHE STUDIEN " ( کارل زالمان ) معناهایِ واژه یِ " زامینیتَن/زامین - " بدین سان آمده است :
1. 2 - schreiten lassen : گامانیدن، روانیدن
" schreiten " در زبانِ آلمانی به چمِ " گام نهادن " است و " lassen " سببی ساز است و همان نقشی را بازی می کند که " - ین " در " زامینیتَن".
به روشنی می توان دید که کارل زالمان با آوردن " schreiten lassen " می خواهد به ما نشان دهد که این واژه، چنانکه گفته شد، از ریشه یِ اوستاییِ " گَم : gam " است؛ از اینرو برابرِ پارسیِ" schreiten lassen " ، " گامانیدن " می شود. در کنارِ این معنی، می توان واژه یِ "رَوانیدن " را نیز به دیده داشت.
2. 2 - leiten : رهنمودن، رسانیدن
" leiten " در زبانِ آلمانی به چمِ " رهنمودن، هدایت کردن، رهبَرانیدن، ( به پیش ) سوق دادن، فرستادن، رسانیدن" است.
3. 2 - foerdern : حمایت/پشتیبانی/ مساعدت کردن
" foerdern " در زبانِ آلمانی به چمِ " ( به پیش ) حمایت کردن، پشتیبانی کردن، مساعدت کردن، رواگانیدن، ( به پیشرفتنِ کسی یا چیزی ) کمک کردن " است. برابرِ انگلیسیِ واژه " foerdern " واژگانِ " further، advance ، promote ، support" است.
خودِ واژه یِ " foerdern " در زبانِ آلمانی با واژه یِ " to further " همریشه است.
همین گزینه 3. 2 روشن می سازد که واژگانِ " ضامن، ضمن، ضمان، ضمانت و تضمین، تضمن و. . . " برآمده از واژه یِ " زامین " که بُن کُنونیِ " زامینیتَن " بوده است، می باشد و اینکه نشانه یِ سببی سازِ " - ین " به ریختِ " ن" در لابلایِ این واژگان نمود پیدا کرده است، خود گویایِ آن است که چرا ما نباید واژگانِ تازی را در زبانِ پارسی بکار بگیریم. آری، چون تکواژهایِ پیوندیِ ما در دستگاهِ زبانیِ تازی خُرد و نابود می شود.
. . . . . . . . . .
بررسیِ ریشه شناختی و معناشناختیِ واژه یِ " زامینیتَن/جامینیتَن" در زبانِ اوستایی :
ریشه اوستایی" گَم:gam " دارایِ کُنونه یِ ( Praesens ) " جَم : ǰam " بوده و سببیِ ( Kausativ ) آن نیز در زبانِ اوستایی " جامَ :ǰāma و جامَیَ : ǰāmaya " بوده است؛ اکنون چنانچه بخواهیم واژگان " زامینیتَن /جامینیتَن " را از نگرگاهِ معنایی بررسی کنیم، می بایست در زبانِ اوستایی به دنبالِ واژگانی رَویم که به ریختِ سببی آمده اند؛ با بررسیِ آنها روشن می شود که ریشه اوستاییِ " گَم" به ریختِ سببی به چمهایِ زیر نیز آمده است: ( به همراهِ پیشوندِ " اَیوی/ اَیبی" )
1 - gelangen lassen zu : رسانیدن به - ؛
2 - verhelfen zu : کمک/یاری رسانیدن برای انجام کاری ، یاری دادن/کمک کردن برای رسیدن به چیزی و برابر با " provide help to " در زبانِ انگلیسی.
( در این باره ستونِ 496 از نبیگِ " ALTIRANISCHES WOERTERBUCH " یا نگاره ی سوم را در زیر ببینید. )
. . . . . . . . . . . . . .
پَسگشتها :
1 - روبرگِ 78 از نبیگِ " MANICHAEISCHE STUDIEN :پژوهش هایی از زبانِ مانوی" ( کارل زالمان )
2 - ستونهای 493 تا 502 از نبیگ " ALTIRANISCHES WOERTERBUCH : فرهنگنامه زبانِ ایرانی کهن " ( کریستین بارتولومه ) ( نسخه آلمانی )
( بویژه ستون 496 )
ضامن: این واژه عربی است و ریشه ی پارسی ندارد. زیرا زا در اوستایی به این معنی هاست:
1ـ باعث باران شدن، ابرها را بارور کردن، بارانیدن، ریختن. 2ـ فروگذاردن، ترک کردن. 3ـ رفتن، پیش رفتن. 4ـ فراهم ـ تهیه ـ مهیا کردن، به دست آوردن، کسب کردن. 5 ـ باعث پیشرفت ـ ترقی شدن. 6ـ برنده شدن ( در مسابقه ) ، بردن. 7ـ شایسته ـ سزاوار ـ لایق ـ مستحق بودن، شایستگی ـ برازندگی ـ استحقاق ـ صلاحیت ـ قابلیت داشتن. 8 ـ زمین. ( فرهنگ واژه های اوستا، احسان بهرامی ) .
... [مشاهده متن کامل]
در پهلوی و مانوی، زامن zāmen به این معنی هاست: 1ـ اعزام، گسیل، رهسپار، مأموریت. 2ـ راهنمایی، رهبری، هدایت؛ ریشه ی زامنیدن، زامنیتن.
زامنیتن zāmenitan ـ فرستادن، اعزام ـ مأمور کردن، گسیل داشتن، ـ راهنمایی ـ هدایت کردن. ( فرهنگ واژه های پهلوی بهرام فره وشی و فرهنگ مانوی - انگلیسی ماری بویس )
از این رو روشن است که هیچ کدام از این معنی ها با ضامن به معنی ضمانت کننده همخوانی ندارد.
در فرهنگ عربی العین ( سده دوم ) ، لسان العرب ( سده هفتم ) و مجمع البحرین ( سده ی یازدهم ) و نیز فرهنگ عربی - فارسی لاروس، واژه ی ضامن و ریشه و مشتقات آن آمده است که ضمانت، تضمین، ضمان از آنهاست. از این رو نمی توان یکی بودن آهنگ ضامن و زامن ( در پهلوی و مانوی ) ، چنین پنداشت که ضامن واژه ای آریایی است. که ضامن از ریشه ی ضمن و زامن از ریشه ی زام ساخته شده است.
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
شالگ ŝālag ( دری )
درود بیکران بر کاربر " ب. الف. بزرگمهر " :
پیامِ شما یکی از زیباترین پیامهایی بود که در این تارنما دیده ام و شما بدرستی دریافتید که واژه یِ " ضامن" دارای ریشه یِ پارسی است؛ تنها نکته ای که پیرامونِ فرمایشِ شما می توانم بگویم این است که من تا انجایی که واژه نامه پارسیِ باستانِ رودیگر اشمیت را دیده ام، در زبانِ پارسیِ باستان واژه یِ " زامن" را ندیدم. ولی واژه ای را در زبانِ پارسی میانه یافته ام که به روشنی واژه یِ " ضامن" از آن برآمده است. آنگاه که من در پیامی جداگانه این واژه را واکاوی کردم، همه دوستان درخواهند یافت که چرا باید همه واژگانِ تازی را دورافکند.
... [مشاهده متن کامل]
بویژه اگر بدانید که " ن" در واژگانِ " ضمن، ضامن، تضمین، ضمانت و کوفت و زهرمار و. . . " از کجا آمده است، خنده تان می گیرد؛ چراکه بکارگیریِ این واژگان در زبانِ پارسی دُشنامی است به "خِردَ" چه رسد به" زبان".
با سپاس فراوان.
پایندان
واژه ضامن
معادل ابجد 891
تعداد حروف 4
تلفظ zāmen
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت، اسم ) [عربی]
مختصات ( مِ ) [ ع . ]
آواشناسی zAmen
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
پشتوان
ویدا
ضامن=ملتزم
تاوان دار. ( نف مرکب ) تاوان دارنده . دارنده ٔ تاوان . کسی که جبران ضرر و خسارت را بعهده دارد. غرامت دار. || ضامن . پذیرفتار. کفیل . رجوع به تاوان و سایر ترکیبات آن شود.
واژه ی �ضامن� آنگونه که کاربری پوینده در زبان پارسی در یکی از واژه نامه های اینترنتی یادآور شده، دگردیسیده ی واژه ی �زامن� در پارسیِ کهن، پیش از یورش تازیان به ایران و نابودی دستاوردهای سترگ فرهنگی و تاریخی آن هنگام است که از سوی برخی دبیرانِ ایرانی تبارِ خودشیرینِ دربارهای �اُمویان� و بویژه �عباسیان� تازه بدوران رسیده به انجام رسیده و به هر شَوَندِ بجا یا نابجا از آن میان، فشار بیابانگردانِ به دارایی های بیکران دست یافته ( تا اندازه ای همانند خرموش های اسلام پیشه ی کنونی فرمانروا بر میهن مان که از بس خورده و چاپیده اند، خدا را هم بنده نیستند ) ، زبان زیبا و نیرومند پارسی را از ریخت انداخته و تا اندازه ای بسیار به ساختار واژگان آن آسیب رساندند. گند و گه کاری نشانه گذار آن ها سپس در دوران واماندگی بیش از پیش ایران ( کم و بیش از دوره ی پایانی �صفویه� به این سو با فراز و نشیب هایی بویژه در دوره ی کنونی ) از سوی آخوندهای یکی از دیگری نادان تر که از واژه های قرآنی چون ابزاری برای خودنمایی و نشان دادن دانش نداشته ی خود سود برده و می برند، پی گرفته شده و می شود. ب. الف. بزرگمهر ۲۶ دی ماه ۱۴۰۱
... [مشاهده متن کامل]
https://www. behzadbozorgmehr. com/2023/01/blog - post_16. html
مراقبت کننده، نگهدار
پشتیبان
ضامن:کسی که مسئولیت کار شخصی دیگری را به عهده می گیرد.
یار
ضامن: مراقب، نگهداری
نگه دار و مراقب
ضمانت کننده
ضمانت کننده _ بر عهده دار کاری _ کسی که مسئولیت کاری را می پذیرد_پایندان_پذیرفتار
ضامن =پایندان
پایندان، پذرفتار، کفیل، متعهد
ضامن ( Quick Release ) : [ قطعات دوچرخه ] دسته ای است برای محکم کردن توپی و چرخ به دو شاخه یا میله زین به تنه
پاسخ چیستان، هم آهو دارد هم تفنگ.
ضامن:یعنی کسی که مسولیت کار شخصی دیگری را به عهده می گیرد
عهده دار کاری
واژه پارسی_آریایی زامن←ضامن ( زا=سزا - برای مین=عوض ) به مانای جانشین آلشت پشتیبان ردوبدل جابجایی در زبان روسی به شکل زامینا заменаو به مانای replacement exchange substitute commutation backup ثبت شده که ریشه مین در سنسکریت به شکلमीनीते mInIte به مانای تعویض alter آمده است. ارب زامن را ضامن نوشته و سپس از ریشه فَرزی ضمن واژگان ضمانت و تضمین و متضمن و تضامن را جعل کرده است. دانستنی است زامن مانای کلید و سوئیچ یا هرچیزجابجاشونده نیز میدهد همانتور که وزیفه ی دستگیره زامن در تفنگ خودکار تعویض هالت شلیک گلوله است.
... [مشاهده متن کامل]
کفیل
رهین
دوست داشتن بزرگ
ضمانت کننده
ملتزم
رهین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)